در اوائل آشنایی یک رابطهی عاشقانه که شدت عشقورزی و نابینایی چشمهای طرفین به دلیل فرافکنی مثبت بالاست، گاهی شوک عمدی با گفتن حقایق راجع به خصوصیات خود، بسیار مفید خواهد بود.
چرا که عشاق دلشان میخواهد فرد مقابل، یک موجود تمام _کمالِ عالی باشد و خودشان هم بسیار عالیتر به نظر بیایند تا اینگونه دو نفره بر همای خوشبختی دور دنیا را پرواز نمایند در حالیکه واقعیت اینست که هیچکس کامل نیست اگر چه خیلیها مناسب یکدیگرند.
اما بدبینانهی ماجرا، مناسب نبودن بعضی عشاق برای یکدیگرست که شور عاشقی نمیگذارد این نامناسبتها دیده شود چرا که آدمست دیگر دلش میخواهد تا آخر دنیا همین که دوستش دارد، بهترین آدم هم باشد!
اما وقتی هر کدام از طرفین که هوشیارترست سعی کند فرای دلخوش کُنکهای بیمنطق، واقعیتهای موجود را هم ببیند، فرافکنی برمیگردد، درونی و چشمها بازتر میشوند. این لزوماً به معنای قطع رابطه نیست بلکه مشکلات بعدی رابطهای که قرارست جدیتر شود از همان ابتدا تکلیفاش روشن میگردد.
اما این هوشیاری کمتر اتفاق میافتد و معمولا دو نفر باید شانس بیاورند که بعدها دچار مشکلات جدی رابطهای نشوند و آسیب نبینند بنابراین بهتر است برای کمک به روابط خود یا عزیزان یادآور این موضوع باشیم که کمتر ماسک “آدم خوبترینه” را بزنیم و گرههایی که ممکن است آسیب زننده باشد یا رفتارهایی از ما که ممکن است در فرهنگهای مختلف معانی متفاوتی داشتهباشد را متذکر شویم.
خیلی هم زیباترست که علایق و دوست نداشتنهامان را هم بگوییم که این جمله تکراری “هرچه تو دوست داری من هم دوست دارم” از غیرواقعی و خانمان براندازترین دیالوگهای شروع یک رابطه است!
روانشناسی تحلیلی/ ارتباط انتخاب
“عاطفه برزین”