فیلم Tully را دیدم.
یک درام روانشناسانه از کارگردان جیسون ریتمن و با بازی حیرتآور شارلیز ترون
.
ماجرای زنی حامله و خانهدار به نام « مارلو» از یک طبقهی معمولی آمریکایی، که فرزند سوم خود را آبستن است.
یک خانوادهی معمولی از یک زندگی معمولی. شوهرش « درو» که مردیست حمایتگر، سالم و اهل خانواده، و البته پرمشغله.
و زن هم در حال سروکلهزدن با روزهای آخر بارداری خود، و البته نگهداری از یک پسر شش ساله که به ظاهر دارای اوتیسم است، و یک دختر دبستانی.
فیلم با معرفی شرایط زندگی معمولی و روزمرهی مارلو و همسرش و بچهها شروع میشود. و به خوبی تماشاگر را با لحظهلحظهی لحظات کشدار و یکنواخت و خستهکننده زندگی مارلو پیش میبرد. ( برای اینکه کسانی که ندیدهاند دچار خطر اسپویل نشوند، از بیان خلاصهی داستان حذر میکنم)
شارلیز ترون در نقش مارلو با اضافهوزنی حیرتآور، در این فیلم میدرخشد. روایت در یک چارچوب رئال شکل میگیرد، اما در ادامه دچار گسستی خیرهکننده میشود.
آنچه بیش از همه فیلم را از یک درام معمولی به یک فیلم خاص بدل میکند، نقد ظریف ولی بران فیلم است به شرایط زندگی به ظاهر عادی یک زوج آمریکایی و مشخصن کاراکتر زن آن مارلو.
خانوادهای که از هر لحاظ در وضعیت اقتصادی متوسط اما نسبتا باثباتیست. اما با اینحال مجبور است حساب همهی خرجهای خود را با دقت داشتهباشد.
پدری که مجبور است یکسره خود را وقف کار کند تا بتواند شرایط اقتصادی خانواده را باثبات نگهدارد.
اما با اینکه مردیست که به خانوادهی خود وفادار است، اما به مرور فقط نقش حمایتگری مادی را به عهده گرفته.
روابط زناشویی آن دو، به حداقل ممکن رسیده. و به نظر میرسد که آنها فقط دارند نقشهای خودرا در خانواده ایفا میکنند. یک همسر، یک مادر، یک پدر. اما این ماجرا در همین حد فقط باقی میماند و بهیچوجه قادر به ایفای نقش بیشتری نیست. عشق؟ عاطفه؟ اینها مفاهیمی هستند که در لابلای مرارتها و یکنواختیهای زندگیشان گم شدهاند.
و فیلم به زیبایی این سوال را طرح میکند که مرز بین خوشبختی، مرز بین آزادی، مرز بین هویت فردی، و خانواده کجاست؟
با اینکه مارلو و درو، میکوشند وفادارانه وبا جدیت نقشهای خود را ایفا کنند، اما هر کدام از درون با هویت اصلی خود بیگانه شدهاند. در واقع آنها فقط خود را در نقشهای خود حل کردهاند، اما به بهای از بین رفتن هویت فردی و همهی آرزوها و رویاهای شخصیشان.
و البته فراموش کردهاند که این فراموشی، دارد ریشهی وجودی آنها را چون کرمی میخورد.
در عین حال برای مخاطب این سوال طرح میشود که نقش یک زن در خانواده چیست؟
یک تولیدکنندهی کودک؟ یک مادر همیشه حاضر ولی خالی از هر انگیزشی؟ یک پدر حمایتگر ولی چون سایه از لحاظ حضور عاطفی؟
میشود گفت که فیلم، نقدیست روانشناسانه و بسیار هوشمندانه بر همهی معانی ذکر شده.
دیدن فیلم را به صورت جدی توصیه میکنم.
#کوروش_سروش#ارشد_سینما
#کارگردان#نویسنده
پ.ن:
شايد هر زنى بايد اين فيلم را ببيند و چه خوبست اگر مردانِ اين بانوانِ بیننده هم، تماشاگر فیلم “تالی” محصول ۲۰۱۸ باشند.
داستان به گمانم ورود بیمهابای زنانگی و آنیمای اصیل گمگشتهست و بسیار زیبا مادرانگی تکراری بیشور مستی را با گریمی بینظیر به رخ و خاطرهی دردهای تلخ و شیرین مادری میکشاند، اما فیلم به نظرم کوتاهست و کَم و گُم، درست مثل آنیمای تار و نا آشنای اغلب مردمان و خصوصا مردها!
آنیما؛ روان زنانهی مستتر درون
#عاطفه_برزین
#روانشناس
#فیلم #تالی #tully #film #charlizetheron