Mother complex بزرگترین عقده روان عقدهی مادر
همانطور كه قبلا گفته شده آركِتايپها الگوهای رفتاری بالقوه در روان همه انسانها هستند، كه برخی از آنها برانگیخته شده(یعنی فعال) و برخی دیگر، خاموش ماندهاند و کهن الگو همچون طرحی نامرئی و ساختار بلوریست که میخواهد شکل بگیرد و زمانی که بلور عملا شکل گرفت، این طرح قابل رویت، شبیه کهن نمونه برانگیخته شده است.
بنابراين هر فرد از همان آغاز تشكيل نطفه دارای تعداد بسياری از اين ظروف و قالبهای خالیست كه در ناخودآگاه شخص قرار دارند و عموما بعضی از اين آركِ تايپها در نهاد هر فرد، فعالتر از باقيست. حال در ميان اين همه بلور نامرئی شكل نگرفته، كهن الگوی بزرگ و بسيار موثری وجود دارد كه به آن “عقدهی مادر” و يا “مادركمپلكس” (Mother complex) میگويند كه در واقع سايه(شدو)ی آركِتايپ “مادر” كه همانا مادر كبير _ جهان_ نيروي موفقيت_كائنات_ مادرهستی_ هوا و …يا به عبارتی زندگیست.
با اين تعاريف “عقده مادر” در واقع مرگ_ پايان_ شكست_ اژدها_ ترس از سرنگون شدن_ بي مسئوليتی_ فرار از واقعيت_ چسبيدن به امنيت_ كشش به عقب_ گرايش به پسروی و…تعريف میشود.
بیشك همهی ما ديدهايم نوزاد به مجرد اينكه از چيزی، مثل بی توجهی اطرافيان، گرسنگی، دلدرد، خيس شدن جا و …آزرده میشود مادر خود كه اولين حامی و تغذيهكننده و مسئول اوست را، خائن و خاطی میبيند و حتي از سينهی او قهر میكند، از همين جاست كه قالب كهن الگوی “مادركمپلكس” شروع به پُرشدن میكند(البته پرشدن ظرف “عقده مادر” از دوران جنينی شروع میشود و روحيات و اتفاقاتی كه برای مادر میافتد روی جنين تاثير میگذارد)*1) و يا زمانی كه كودك تنها گذاشته و يا گم میشود، حتی اگر خودش هرگز به ياد نياورد، احتمال میرود تا زمان عدم آگاهی فرد به وجود این گم شدن یا تنهاییها و پذیرش ماجرا، ناخودآگاه احساس عدم امنيت میكند و به حجم اين عقدهی خانمان برانداز اضافه میگردد و با اين حساب همهی انسانها و حتی متعادلترين آنها نمیتوانند از داشتن چنين عقدهای مستثنی باشند.
براي تعريف بهتر و چگونگی بروز اين اتفاق بايد برگرديم به مفهوم پروژكشن و يا فرافكنی كه همان برگرداندن تصوير درونیای كه ما از چيزی داريم بر روی يك واقعيت بيرونی است. ظاهرا دانشمندان بر اساس تحقيقاتی كه انجامدادهاند، متوجه شدند كودك و حتی فرد بالغ، تصوير مادر كبير- مادرهستی و يا كائنات را بر روي مادربيرونی (مادر و يا جانشين مادر واقعی) خود فرافكنی میكند و همواره برای همهی اتفاقات ناخوشايند دنيا، مادرش را مقصر و خاطی میبيند چرا كه به زعم او، آنكه او را به دنيا میآورد و تغذيه میكند، خالق اوست پس مسئول همهی اتفاقات جهان كه نه اصلا خودِ جهان است!
لازم به ذكر است كه گرچه مادر ِشخص از مادر كيهانی جداست اما تصويری كه هر فرد از مادر دارد بسيار متاثر از :
1_ رفتار و خصوصيات ژنتيكی و آركِتايپی مادر واقعی 2_ برخورد اجتماع و باورهايی كه جامعه و اطرافيان راجع به مادر ميدهند(پروژكشن افراد ديگر از مادر) است.
فرافكني ِ مادر درونی بر مادربيرونی به مرور زمان و با رشد انسان تبديل به فرآيند پيچيدهای میشود به طوريكه هر چه وقوع حوادث ناگوار، تصادف و يا اشتباه والدين و اطرافيان، بيشتر شود، به حجم اين كهن الگو نيز افزوده میشود و از آنطرف هرچه فرد بر اين باور اشتباه خود بيشتر پافشاری كند كه مادر و كائنات باعث بروز بدبختيها و مشكلات و حتی دشمن او هستند و زمانه با او نمیسازد، باز هم بر حجم اين مادر مخوف اضافه میگردد چرا که بر اساس قانون بنيادی:
” ناخودآگاه همان چهرهای را به ما نشان میدهد كه ما ابتدا به آن نشان دادهايم” كائنات نيز وقايع سخت و بدي را به فرد نشان ميدهد_ كه اگر دنيا، اژدهاگونه و دشمن به نظر میآيد براي اينست كه ما از ابتدا با آن به ضديت پرداختهايم.
لزوماً همه انسانها مادركبير را فقط بر روی مادر خود پروژكت نمیكنند و گاه بر روی يك نهاد، مذهب، دانشگاه، حزب، موسسه، تيپ و …فرافكنی میكنند و اين نهاد يا هر چيز ديگر، به مشروعترين بخش وجودی آنها تبديل میشود كه حتی متعصبانه حاضرند برای آن همه چيز حتی زندگیاشان را قربانی و در عين حال تمامی اشتباهاتشان را پشت آن، مخفی كنند. در واقع از اين نوع نهادها برای فرار از زندگی و عقب نشينی استفاده میكنند و در دل آنها پناه میگيرند.
فعلا تا همينجای بحث نتيجه میگيريم:
1- همه ما بي برو_برگرد داراي “عقدهی مادر” ايم كه به صورت فعال در سايكی ما وجود دارد ولي چون در بخش تاريك ناخودآگاه است از وجودش بي خبريم!
2- بايد سعي كنيم مسئوليت كارهايمان را قبول كنيم و به عهده شخص و يا نهاد و يا …نياندازيم
3- مادر واقعي_ جانشين مادر_پدر_ بزرگترها و نهادها و …را با خدا_ كائنات و مادر هستی اشتباه نگيريم و آنها را از همديگر تفكيك نماييم
مادركمپلكس
توضيح عكس: مادر كمپلكس آرزوی ما براي بازگشت به دوران جنينی و مورد مراقبت قرار گرفتن و بودن در امنيتی مادر گونه است. اين تصوير بيانگر چنين واقعه ايست.
*سالها پيش در تحقيقی که با موضوع اثرات روانی مادر بر روي جنين داشتم، متوجه شدم جنين صدای مادر خود را از بقيه تشخيص میدهد و حتي صدای هواپيمای رد شده از بالای سر مادر را میشنود و همراه مادر خواب میبيند تا با دنيای بيرون آشنا شود و غم و عصبانيت و حالات مختلف مادر بر او تاثير ميگذارد…
بهمن 87
عاطفه برزین