چند نکته راجع به خود را زندگی کردن
1- وقتی ما ندانیم که هستیم و خصوصیات و کهن الگوهای غالبمان چیست و یا اشتیاقهای واقعیامان کدام است و دائما خود را با انواع ماسک و برای خوشایند خانواده و اجتماع و … بپوشانیم، طبعا نمیتوانیم خودمان را به مفهوم واقعی زندگی کنیم 2- وقتی مهارت اینکه بتوانیم خود را زندگی کنیم نداشته باشیم، افراد میتوانند به راحتی روی ما کنترل داشته باشند.
واضح است که اگر کسی شناختی از خودش نداشته باشد دیگران چون از بیرون شخص و سایههایی که خودش قادر به دیدنشان نیست را میبینند، بهتر از او نقاط ضعف و پاشنه آشیلش را متوجه میشوند. پس کنترل و حتی استثمار بیشتری میتوانند روی او داشته باشند.
3- از همه بدتر زمانیست که شخص کهن الگوهای جنگجوی درونش ضعیفاند و او قادر به دفاع از حرایم و مرزهایش نیست، جنگجویی که نه از جایگاه قربانی و زخمی که با عشق و آگاهی بتواند از ما و مرزهای هر روز به تاراج رفتهامان دفاع کند!
اگر ما خودمان را ضعیف و بیقدرت، باور داشته باشیم و از تقوای سیاه دل* چیزی ندانیم دیگران هم ما را اینگونه باور میکنند و به ما آسیب میزنند.
پس برای داشتن زندگی بهتر میبایست بجنگیم اما نه از روی کینه و با حالی زخمی و قربانی.
دقت کردهاید که بعضی آدمها (خصوصا گروه مادر گونه) و یا افرادی که به هر علت مورد انواع تجاوز (ورود دیگران به مرزهایشان) قرار میگیرند، خودشان را قربانی زندگی میدانند و به حالت یک آدم فدا شده و زخمی به اغلب آدمها حمله میکنند و با آنها می جنگند؟ .
در واقع، جنگیدن، وقتی صحیح عمل میکند که در جهت دفاع و حفظ حرایم و مرزها باشد و همراه با عشق و عاطفه که فقط در جهت پیروزی خود شخص نباشد و برای نجات و رفاه دیگران نیز بجنگد و البته بدون انتظار.
* تقوای سیاه دل: میبایست به قدرتهای آرک تایپی نهفته درونمان آگاه باشیم و معادل آن را بشناسیم بدون اینکه آن را در بیرون به کار ببریم مگر به ضرورت دفاع. به طور مثال قدرت حیلهگری و کلاشی و دروغ را بشناسیم نه برای اینکه خود به آن عمل کنیم بلکه مراقب باشیم کسی علیه ما این گونه موارد را اعمال نکند
پس باید بیشتر و بیشتر مراقب مرزهایمان باشیم و خطا و کلکها را بشناسیم تا مورد ظلم قرار نگیریم!
عاطفه برزین
سال 86