نابلدی یا توهم ما و دردسرهایمان…
یادم میآید خیلی سال پیش، همان وقتهای بعد از دیپلم که هنوز دانشگاه نرفتهبودم، بافتنی و گلدوزی حسابی سرم را گرم کرده بود. با ژورنال و بی ژورنال و با کمک گرفتن از یک مامان باتجربه، نقشهای سخت و شلوغ مثل نقش قالی میبافتم. ولی آنچه سختتر از بافتن نقش و مدلهایی مثل حصیری و خونه زنبوری بهنظر میآمد، در آوردن بیاشکال یقه و سرآستین و خود آستینها بود. یعنی یک جور خیاطی ضمن بافتن با تفاوتهایی که گرچه سخت بود چون باید سانت به سانت الگو در میآوردیم ولی یک راه شکنجهآور آخر کاری هم داشت بهنام “شکافتن بافت”!
یادم است وقتی تقریبا ماهر شدهبودم و به قول مامان و خاله، خوشدست میبافتم، کاموای مخملیای به رنگ خردلی خریدم که آنوقتها مُد شده بود. نقش و طرحی از کشباف مارپیچ پیدا کردم، بعد تصمیم گرفتم روی سرشانهها درز نیافتد و یقه را هم از میان کار، بدون دوخت ببافم، یعنی یک کار یک سره که به آستین میرسید طول بلندی پیدا میکرد و تعداد زیادی دانه برای بافتن. قبل از شروع، کاموا را که تست کردم دیدم قابل شکافتن نیست چون پرزهای مخملش، به سادگی میریزند و کاموا از بین میرود.
حالا افتاده بودم روی غورت لجبازیهای دخترانه، شاید هم والدی سختگیر که بدون درز، بیاشتباه، این مدل به این سختی را ببافم. پس شروع کردم و روی کاغذ هر ردیف که بافتم و دانه اضافه کردم، یادداشت برداشتم چون برای مسیر برگشت و پشت پلور، تمام این اضافه کردنها را باید کم میکردم. در آخر، کار زیبایی بدون یک رج شکافتی درآمد که بیاشکال بود.
امشب که مطلب یک دوست راجع به گرههای زندگی و اینکه آدمها مثل یک کلاف سردرگم هستند:
“هر وقت جایی به مشکل خوردیم، باید بدانیم که همه گرههایمان را پیدا نکردیم و هیچ چیز سخت تر از شکافتن بافتهها نیست” را خواندم یادم افتاد به ماجرای آن بافتنم و اینکه زندگی و انتخابهای ما بیشباهت به بافتن نیست. بلد نباشی، برنامهریزی و دقت نکنی، یا کارهایت گره میخورد یا مجبور به شکافتنی. گاهی هم کاموایت مخملی در میآید و بعد از بافت هیچ چارهای جز دور ریختنش نداری. راه و رسم بازی را هم بلد نباشی همینست. میاندازنت بیرون و تا یاد نگرفتهای یا کتک بیجا میخوری یا راهت نمیدهند.
چقدر کاموا مخملیهای ما زیادند. چقدر هنوز خیلی بازیها را بلد نیستیم. چقدر هنوز دنبال کاموا مخملیهایی میدویم که قرار نیست پولیور مناسبی درآید و با میل کج و نقشه خراب، قصد بافتشان را داریم…