وقتی ما یک حس یا عقیده و اصلا هر چیزی را انکار میکنیم، آن را از حوزه آگاهی بیرون آورده و به ناخودآگاه میفرستیم. جایی که آگاهی و یا ایگو به آن دسترسی ندارند و هر روز(یا هرشب چون در بخش سایه همه جا تاریک است) به قطر این سایه افزوده و کم کم غول میشود. در این هنگام اگر اتفاقی برای ایگو(آگاهی انسان) بیفتد و بیمار و یا متزلزل و مست گردد، شَدو فرصت بروز مییابد و میتواند بسیار مخرب باشد.
به نظر من این اتفاق در افراد سنتی و حتی مذهبی که همه اعمال ناپسند را گناه میدانند، بیشتر اتفاق میافتد اگر نگاه منصف و عاقلانهای به ماجرا نداشته باشند.
مثلا فردی که شهوت(میل جنسی) را حسی زشت و بیشرمانه میداند و آن را میفرستد به بخش سایهای ناخودآگاه، به مجرد عصبانیت و یا افسردگی، این حس به او غلبه میکند و ترس ما وقتی میتواند بیشتر شود که شخص زمین و زمان، محرم و نامحرم را دیگر نشناسد و وحشیانه عمل کند!
بنابراین راه حل اساسی داشتن ایگویی مشاهده گر و پذیراست که همه صفات و افکار و هر گونه هیجان و اشتیاقی را ببیند و بپذیرد و در عین حال بتواند آنها را کنترل و مدیریت کند که اگر ایگو برای خودش دشمن شدویی درست نکرده باشد دیگر از مستی و ناهوشیاری و دیوانگی چه باک که سایههایش هوار شوند روی سرش و دودمان خود و اطرافیانش را به
باد دهند؟
سایه= Shadow
عاطفه برزین
تیرماه 87