با جمعیت مردمنهاد بیداری، آگاهی و رشد “باور” و سارا چرتابیان بیشتر آشنا شویم
سارا همانیست که در میان جمع، همان جمعی که لبشان پر از خنده حضورعشقست، همان عشقی که بیانتظارست اما تصاعدی رو به افزونی میرود، ایستاده است.
هرچه بگویم کم گفتهام اما فقط دلم میخواهد با پیام اصلی سارا شروع کنم که: هرچه بیشتر ببخشی، بیشتر بزرگ میشوی…
مدیرعامل جمعیت باور، “سارا چرتابیان”
از کارهای داوطلبانه در حوزه آسیب گفت: به باور من توانمندسازی توأماً درونی و بیرونی افرادِ در معرض آسیب راه گشای معضلات جامعه است و اگر آدمها آنطور که نیاز دارند، مورد مهر قرار نگیرند، یا زود میمیرند، یا مثل مردهها زندگی میکنند.
به گزارش پایگاه خبری سازمان های غیر دولتی ایران (وطن)؛ او زن جوانی است که سالهاست دارد در حوزه آسیبهای اجتماعی و مددکاری خصوصا اعتیاد و کارتنخوابی کار میکند. سارا چرتابیان، یک معمار است اما سالها مطالعه و یادگیری در حضور اساتید روانشناسی و رواندرمانی را در کارنامه خود دارد. روشنترین الگوی خود در نیکوکاری را مادرش میداند. او پس از قریب به ١۵سال فعالیت در عرصه اجتماعی، یکسالی است که موسسهای مردمنهاد بهنام جمعیت «باور» را با هدف بازگشتپایدار افراد آسیبدیده یا در معرض آسیب به کانون جامعه و خانواده راهاندازی کرده است. وجهتمایز آن با دیگر سمنها را در این میداند که مددجویان همزمان و موازی در دو مسیر توانمندسازی درونی و بیرونی حرکت میکنند و در بستری که ارزشآفرینی میکند، فضای شکوفایی را تجربه و زندگی خواهند کرد.
چهچیزی باعث شد وارد کارهای داوطلبانه و حمایتی شوید؟
…هرچه جلوتر رفتم، تجربیاتم عینیتر شد و فهمیدم این کار، قبل از اینکه یک کار احساسی باشد، یک کار علمی است که باید اصولی انجام شود. برای همین ضمن کار عملی و داوطلبانه، پژوهشهای انجام شده در این حوزه را هم بررسی کردم. سالها ذهنم درگیر این مسأله بود که چرا در خانوادههای ایرانی این همه آشوب وجود دارد و حمایت و کمکرسانی به خانوادهها در اولویت کارم قرار گرفت. همه اینها بهانهای بود برای اینکه رشد کنم و از لحاظ درونی بزرگ شوم. تفکرم این بود که «هرچه بیشتر ببخشی، بیشتر بزرگ میشوی». این یکی از اساسیترین دلایلی بود که مرا به سمت کارهای حمایتی و تحقیق و مطالعه جهت کاهش آسیبها سوق داد…
جمعیت «باور» چه رسالتی دارد؟
در جمعیت «باور» تمرکز روی توانمندسازی درونی و توانمندسازی بیرونی افراد است. در بحث طراحی فرآیند توانمندسازی درونی جناب آقای دکتر فرزاد گلی، از متخصصان برتر کشور در حوزه سلامت روان با «باور» همکاری دارند و آموزش و تربیت مشاوران و روانشناسان را بهصورت یکپارچه و مدون برعهده گرفتهاند. درواقع مشاوران و روانشناسان با تحلیل و رابطه مداوم با مراجعان از ابتدا تا انتهای فرآیند و انجام روشهای شفابخش، آنها را در مسیر «بهزیستن» و بالابردن تابآوری زیستی و اجتماعیشان یاری میدهند. در بخش توانمندسازی بیرونی هم دکتر مسعود سعیدی مشغول برنامهریزی، تهیه فرآیند کسبوکار، فروش و ایجاد بستر مهارتآموزی و راهاندازی کارگاههای کسبوکار هستند…
مهمترین ویژگی که برای یاران جمعیت «باور» در ذهن دارید، چیست؟
باور به اینکه ما همه چیز را نمیدانیم. باید این را بدانند که در این پروسه قرار است همه ما باهم توانمند شویم و باور به اینکه آسیب چیزی خارج از ما نیست و همه ما در معرض آسیب هستیم.
فکر میکنید چرا همکاری بین سازمانهای مردمنهاد کم است؟
چون به مرور زمان احساس مالکیت و برتری به ما دست میدهد و هر کدام روی روش خود محق میشوند و درنهایت به همان عادت میکنند و پایشی در این راستا نه از طرف خودشان و نه از طرف سازمانها صورت نمیگیرد.
تلخترین خاطرهتان طی این سالها چه بوده است؟
«تلخترین» دیگر برای من معنایی ندارد اما متاثرترین صحنه همچنان برای من آن لحظهای است که کودک باوجود مصیبتها، اعتیاد، فقر، بدرفتاری مادر و پدرش، حاضر نیست از آنها دل بکند و پیش کس دیگری حتی با امکانات بیشتر زندگی کند و حاضر است در آن وضع بماند اما با آنها باشد. همه تلاشش آن است که کنار مادر و پدرش بماند. عزتنفس و وجود این بچه از مادر و پدرش، خودش است، نه از نوازشهای خالهها و عموهای مجازی.
اولویت «باور» با زنان است یا مردان؟
با زنان است؛ چون خیلی نیازمند آموزش هستند و در انتقال مفاهیم به فرزندانشان تاثیرگذارترند. زنها خیلی چشمانتظارند. اگر زنان و مردان کشورمان روی ابعاد زنانه وجودشان کار کنند، بسیاری از آسیبها و معضلات کمرنگ خواهد شد. روح زنانگی در دنیای مدرن و افسارگسیخته امروز از بین رفته است. بعد زنانگی آدمها از جنس «بودن» است و جالب که نام فرآیندی که در باور تدوین شد «به- بودن» است.
مطلبی دیگر به نام سین هشتم (خاله سارا) را از اینجا بخوانید…