وقتی سریال “نظم و قانون” با موضوعیت تجاوز را دیدم نکته جالبی به ذهنم رسید که تقریبا هیچ ربطی به تجاوز نداره و یه نگاه تحلیلیه به تیپهای شخصیتی که گاه مثل این برنامه، به نظر میرسه کارشناسانه و بر مبنای تیپولوژی بولنی، ساخته شده…
این بخش سریال راجع به دختری 24 ساله بود که با تیپ غالب “افرودیتی” خودش رُ نشون میده البته کارگردان و فیلمنامه نویس اینطور میخوان و در راه پلهی ساختمانی مورد تجاوز قرار میگیره
و زخمی هم میشه و به شدت بابت این موضوع عصبیه اما پلیس وقتی خونهش و لباسهاشُ میبینه شک میکنه که دخترِ خیلی جنسی و حتی فاسدی هست، “لیلی” حتی وقتی وارد دادگاه میشه با لباسی بسیار ناجور میاد که مناسب دادگاه نیست و متجاوز میگه این عمل من تجاوز نیست چون لیلی بارها و بارها از پنجره اتاقش لباس عوض کرده و برای من عشوه اومده!
وسط دادگاه، دختر، حالش به هم میخوره و در بیمارستان متوجه میشن بابت عفونی شدن زخم دستش که متجاوز به او وارد کرده، به مرگ نزدیکه و پلیس ازش میخواد آخرین حرفهاشُ بزنه، لیلی میگه وای چقدر لابد الان زشت شدم؟! و این یکی از جملات تکراری تیپ غالب آفرودیتی از کودکی تا مرگه چه آگاه و بامعرفت به ذات و خویش باشند و چه ناآگاه و ناپخته!
حرفهای بعدی لیلی که منُ بیشتر به فکر و نوشتن این متن واداشت، این بود که “همه به خاطر مدل لباسها و رفتارام فکر میکنن میتونن با من رابطه بزنن یا رابطه جنسی داشته باشن درحالیکه من در تمام زندگیم فقط با سه نفر بودم و با تمام وجود هم عاشقشون بودم و حالا( درحالیکه آخرین اشکهاشُ میریخت) تنها ناراحتیم اینه که آدمی بدنمُ لمس کرده که غریبه بوده و من عاشقش نبودم!
حالا کاری ندارم که هر فردی با هر تیپی چقدر باید آگاهانه سعی کنه از بدن و روح خودش محافظت کنه تا بلاهایی اینچنینی سرش نیاد و اصلا حتی بحث این نیست که افراد متجاوز چقدر نااگاهانه و با خیال بیمار به خودشون حق تجاوز میدن…
الان حرفم اینه که به قول یونگ عزیز”مسئله بر سر چه چیزی نیست، مسئله بر سر چه کسی هست” یعنی هر تیپی بنابر ژنتیک خاص خود، خصوصیات خاص خودشُ داره که اگرچه فرهنگ و خانواده در شکل گیری شخصیت افراد بسیار مهمه اما مبنای اصلی و مشخصات خاص فرد که مدل تکراری در بعضی رفتارهای فرد میده ماندنیتره!
مثلا در این تیپ شخصیتی آنچه بیش از هر چیزی برای شخص مهمه عاشقی، زیبا بودن و منحصر به فردی هست و خلاقیت در اغلب زمینهها. چنین فردی مسلما اگه در خانواده با فرهنگ و مدبری بزرگ شده باشه و یا در سرزمینی با محدودیت و تابوهای مذهبی، مدل متعادلتری داره و محافظت بیشتری از او توسط خودش و یا اطرافیانش خواهد شد.
یا در تیپ زئوس، فرد حتی اگر مستخدم اداره هم باشه، نسبت به قلمرو خودش و حتی با رُئسا و کارمندان شرکت برخوردی رئیس مابانه و قلدری داره و سهم کنترلر بودنش از باقی خدماتش قطعا بیشتر خواهد بود!
و باز هم مثل همیشه باید گفت هر تیپ و شخصیت غالبی که داریم مهم نیست چون همه تیپها نکات سایهای و منفی هم دارند و هیچ کدام بر دیگری ارجح نیست مهم رشد و تکامل بذریست که در نهادمون داریم که اگر این بذر مثلا برنجه باید در شریط شالیزاری برنج به عمل بیاد و اگه گندم در شرایط گندم و مسلما گندم در شرایط برنج فاسد خواهد شد و برنج هم در شرایط گندم به هیچ کجا نخواهد رسید!
نکته دیگه اینه که همیشه شناخت خود به ما کمک میکنه استعداد، راه رشد، چی دوست دارم چی ازارم میده به کی آسیب میزنم از کی آسیب میخورمهامونُ بشناسیم و بنابراین بهتر بتونیم راههای زندگی و آدمها و شغل و زندگیمونُ انتخاب کنیم
عاطفه برزین
23 اسفند