مهم نیست که به افق نمیرسیم
همین که مقصد یکیست، همین که رفیق سفریم و همین که مدتهاست راهی را انتخاب کردهایم با زیبایی و دلهرههای خودش، کافیست!
کافیست حتی اگر در گذرگاهی، فقط دقایقی چایی بنوشیم، در پیچ جادهای با هم بپیچیم و حتی شانههایمان در تنگهای به هم بخورد…
زیباست اگر در شیب تندی با هم غلت بزنیم و چشم در چشم، نفس نفس.
کافیست اگر جایی دستی را بگیریم و بگذاریم دستمان را بگیرند…
و حتی زیباست اگر در میانه راه، جادههایمان از هم جدا شود که مقصد اگر یکی باشد مهم نیست از کدام مسیر میرویم.
حتی اگر به افق نرسیم
پ. ن : در پروسه فردیت مهم خود راه و تجربیات و مقصدست گاه ممکنست بنابر مقتضیات تیپ فرد و زمان و شرایط، جادهها متفاوت باشند. گاه تنهای تنها برویم، گاه دوتایی و گاه چندنفره…کسی چه میداند شاید نزدیکیهای مقصد دوباره همدیگر را دیدیم
“عاطفه برزین”
اسفند 90