وقتی یک رابطه دارد نفسهای آخرش را میکشد
فرقی ندارد که این طفل، هنوز کوچکست یا کودکی کهنسال و خسته! یعنی تفاوتی ندارد که مدت کمی از شروع یک رابطه گذشته باشد یا زمانی طولانی که نفسِ آخر برای هر موجودی، پیش خواهد آمد و بسیار رویاییست اگر بخواهیم تصور کنیم، یک رابطه، همزمان تا آخرین لحظات حیات دو معشوق، برقرار بماند مگر اینکه هر دو معشوق با هم از این دنیا بروند!
رابطه وقتی رسید به نفسهای آخر، بهانه برای سکوت یا بهانه برای جنگهای بیدلیل زیاد میشود و در این بین، آنهایی کمتر آسیب میبینند و میزنند که با کمترین قضاوت بنشینند به بررسی خود و طفلی به نام “رابطه”!
همانقدر که برای شروع یک پیوند متعهدانه، کمی خودخواهی و خودبینی لازمست تا تعارفِ “همهی تو را دوست دارم و همهی دوستنداشتههای تو اَخ و بیخوداند” را کنار بگذاریم و آنچه نمیخواهیم و دوست نداریم را از ترس از دست دادن جفت مورد نظر سانسور نکنیم، همانقدر هم موقع سردی رابطه یا گرمای جنگی آن، نیاز به عدم خودخواهی داریم و حالا باید خوبتر از قبل ببینیم که اگر خدای نکرده عادت کردیم به قطع بلافاصله هر رابطهی تازه رستهای، آنوقت همانی میشود که نباید!
حالا خوبتر دیدن به چه معناست؟
یعنی بیاییم و اولویتهای مورد انتظار از جفت را به ترتیب اهمیت در نظر بگیریم و یادداشت کنیم و بعد فاصلهی انتظار ذهنی با واقعیات را هم در نظر بگیریم و خواهشا تمام اشعار، ترانه، رویابافی و فیلم هندیها را هم فراموش کنیم و مثلا انتظارمان شستن ظروف یک شب درمیان یا خریدن گل هر از گاه از طرف آقا و یا بخشایش دیدن لودگی یا بیوفایی هرباره مرد از طرف خانم، مورد انتظار نباشد!
بعد از دیدن واقعیات واقعی و آنچه ما انتظار البته معقول داریم، یقینا تفاوتهایی هست که کارمان به سردی یا جنگ کشیده، پس بیاییم ببینم این فاصله زیادست یا کم؟ قابل تحملست یا ما شلوغش کردهایم چون فکر میکنیم زندگی یعنی فیلمهایی با پایان خوشی چون(eat, pray, love)!
حالا اگر این فاصلهها کوتاه بود که کوتاه بیاییم و قدر لحظههای همراه بودن را از دست ندهیم و اگر فاصلهها به قد جنگ و دعواها زیاد بود، کمک و مشاور حاذق بگیریم و اگر حل نشد که برای همیشه تمامش کنیم و دستگاه اکسیژنی که دارد بیخود کار میکند را از برق بکشیم
رابطهای که نفسهای آخرش را میکشد گاهی باید بگذاریم آخرین نفسش را هم بکشد و فرقی نمیکند
که این طفل، هنوز کوچک یا کودکی کهنسال و خستهست!
عاطفه برزین