اگه به ناخودآگاه هر آدم بتونیم “موجود” بگیم، این موجود خودش یه سیستم خودتنظیمی داره که قدرتش بیشتر از فرده در اینجا منظور از فرد همون ایگوست(ego) و ایگو فقط بخش کوچکی از روان یک فرده، بخشی که ما و دیگران میشناسیمش و مجموعهی افکار، ادراکات و رفتارهاییست که به اون آگاهیم و در کل، خودِ فرد و یا ما وقتی میخوایم از شخصی، یه تصور داشته باشیم، اونچه در ذهن ما میاد یعنی ایگوی اون آدم!
ایگو، مشاهدهگر و کنترل کنندهی رفتار و چیزی شبیه ذهن یا مغزه که البته تا قبل از فروید و یونگ، دانشمندان، نمیدونستن که ناخودآگاهی در روان هر فرد وجود داره که به اون ناخودآگاه شخصی میگن(personal unconscious) و مثل یک انباری از زمان بسته شدن نطفه جنینی هر فرد، حامل کلیه اطلاعاتی میشه که در پیرامون شخص اتفاق میافته و این ناخوداگاه، موجود بسیار وفاداریه که هیچی رُ حذف یا فیلتر نمیکنه حتی اگه ایگو به دلایل زیاد از جمله اینکه آبروش جلو دیگران نره، ازش بخواد مسائلی رو سانسور کنه، اما در ظاهر، فقط مرحله انکار برای خود شخص پیش میاد و در لایههای روان درون، اون مسئله، مشغول فعالیته و از بین نمیره!
ناخوداگاه شخصی مثل هیچ چیزی نیست و دستیافتنی و کوچک هم نیست و حتی پروفسور یونگ سوئیسی، ادعای شناختش رُ نداره ولی همیشه میگه، من دچار این حماقت رایج نمیشم که وقتی چیزی رُ خوب نمیشناسم، انکارش کنم!
حالا این ناخوداگاه شخصی حتی سرجمع با ایگو، تمام روان رُ شامل نمیشن و یه چیزی دیگه هم وجود داره که تعریفش از ناخوداگاه شخصی سختتره و نمیشه اینجا و تو چند خط راجع بهش توضیح داد اما شبیه به یه اقیانوس بیانتهای ازلی_ابدیِ بدون مکان و زمانه و دیگه شخصی نیست و همهی مردمان جهان و اتفاقهای کائنات(فیزیک، متافیزیک، رویا، کهنالگوها، روح مردگان) به این اقیانوس لایتناهی که اسمش ناخودآگاه جمعی(collective unconscious) هست، وصلند و یا میشه بگیم در اون غرقاند.
اگرچه افلاطون کاشف اصلی این موضوعه و با صورتهای مثالی که مدل قدیمی آرکتایپهاست، اونو توضیح داده ولی در عصر ما این یونگ بود که به شکل واضحتر نه تنها توضیحش داد بلکه تونست از همین طریق خیلی از بیماران روانیش رُ درمان کنه حتی بیماران اسکیزوفرنی(جنون جوانی) که موضوع اون، پروژه دفاعیه تحصیلیاش بود و با نوشتن این کتاب و تاسیس کلینیک، تونست مقام ولیعهدی فروید و روانکاوی در اروپا رُ بگیره…
حالا این ناخوداگاه جمعی که چیزی شبیه عالم رویاست (که در اون بی اراده سفر به دورترین و بعیدترین مکانها با سرعتی عجیب داریم) پر از رفتارهاییست که قبلا در جهان اتفاق افتاده و مرتب تکرار میشه.
در واقع هیچ چیزی حذف نمیشه و مثل انرژی فقط از شکلی به شکل دیگه درمیاد. در این فضای عجیب ولی واقعی، ریشه و مرکز همهی گره یا عقدهها وجود داره و افراد از تولد، خیلی از این ریشهها را به ارث میبرن که اگه شرایط برای فرد از طرف خانواده یا فرهنگ و جامعه و بعدها توسط خود فرد و عدم آگاهیش جور بشه، میتونه شخصیت یه آدم رو تشکیل یا تغییر بده و این حالت برای استعدادهای بالقوه هم هست که در واقع ریشه همه اینها کهن الگو یا ارکتایپها هستن یعنی الگوهای کهنی که تکرار شوندهاند و یا عقدههایی که جنسشون از جنس دانشه و اگه درست و اگاهانه به کار برده نشن، میتونن مخرب عمل کنن.
همه اینها رُ خیلی خودمونی گفتم تا بگم ناخودآگاه گول نمیخوره و این روان ماست که شخصیت ما رُ میسازه و ناسالم بودنش گاهی با خرج میلیاردها هم درست نمیشه. بیماریهای روان رُ باید جدی گرفت و قبل از وقوع (خدای نکرده، باید پیشگیری کرد.
پیشگیری مستلزم این نیست که ما روانشناسی آکادمیک خونده باشیم اما اعتراف میکنم کار سادهای هم نیست که به قول بنجامین فرانکلین، سه چیز در این جهان خیلی سخته، فولاد، الماس و خودشناسی.
پس در درجه اول خواستن ماست و بعد، مطالعه و کسب آگاهیه که اگه از تجاربمون هم بهره درست بگیریم، مجموع اینها میشه خرد و در موارد بالاتر کمک گرفتن از مربی یا مشاوران هست و خدای نکرده در مراحل خیلی حاد و تازه اگه زود به داد برسیم، درمان روانپزشکی و داروییه که این مورد آخر اگه دیر برسیم، اغلب جوابگو نیست و حاصلش همینست که داریم در جامعه میبینیم!
پ.ن: ابتدای بحث گفتم که روان ما یه سیستم خودتنظیمی داره و اگه احساس خطر کرد آلارم میده که این آلارمها انواع مختلفی دارن. گاهی با دیدن رویا و کابوس، گاهی افسردگی با مراحل مختلف کم، متوسط و زیاد این پیامها ارسال میشه و اگه توجه نشه و برسه به لایه ناخودآگاه جمعی، اسکیزوفرنیا میشه(که البته این بیماری بسیار ژنتیک و پسزمینهایست).
اما گاهی ما از جسم و توان فیزیکیمون زیاد کار میکشیم و خواب کمی داریم. حتی در اینجا هم این موجود عجیب، دست به کار میشه و بدنمون رُ از نقطهای از کار میندازه تا مجبور به استراحت بشیم و روان کمی آسوده بشه. این اتفاق برای من و خیلیها افتاده. شما هم دقت کنید متوجه عملکردهای مختلف روانتون که یکی دو تا نیست خواهید شد. ضمنا خانم لوئیز هی در کتاب شفای زندگی که مطمئنم خیلیها خوندین یا دیدینش چون از پرفروشترین کتابهای دنیا و حتی ایرانه، دلیل تمام بیماریهای جسمی را از منشاءای روانی میدونه که در جدول پایانی کتاب، توضیح دادهشده.
عاطفه برزین
روانشناسی تحلیلی/ یونگ
تلفن ثبت نام و اطلاعات دورهها :
موسسه آفتاب مهر 02188109349