بلانشو میگه; من جمع كثيرى از ديگرانم،
اما به قول پرز تا كسى مسئوليت زندگى خودش رو نپذيرفته، به قول رولومى تا به كشف وجود نرسيده، به قول هايدگر؛ تا هستى اصيل پيدا نكرده، انسان فقط مركزيت داستانه ونمیتونه درک درستی از هستی داشتهباشه!
اما در واقع ما كلِ ديگرانیم اگر به اين دريافتها برسيم و باور کنیم “من ego” فقط یه دریافت اولیهست برای اینکه به یقینِ وجود نیاز و تعامل با دیگری برسیم، خواه آن دیگری باکتری درون بدنمون، خواه جفت خواه همکار و … باشه.
به این دریافت هستی اصیل که رسیدیم، شاهد میشیم و این پهنه و جهان خویش را میشناسیم و بعد میتونیم راوی شویم و جهان، نرمتر خواهد شد برامون، هم از کلِ روایت خواهیم شد و هم خودِ راوی و خلاق خویش و هستى…
هشیاری که به ذهن اومد، از چیزی و کسی دلگیر نخواهیم شد که همه از منند و من از همه،
منِ آن و منِ تویی و در صلحى با جمعيت بيرون كه در واقع با جمعيت درون خواهيم بود.
به اميدش
با برداشتى از سخنان #دكتر #فرزاد_گلى #روانشناس از دوره اقتصاد رابطه
پ.ن؛ ۱- اينكه از چيزى دلگير و عصبى نخواهيم شد به معناى خطر پذيرى و فریبخوردن، یا آسیب ناجور دیدن و بیخیالی ما نيست، بلکه بهتر و در توانمندی مىتوانیم عمل کنیم و یا اصلا صلح بیشتری برایمان جور میشود!
۲- مفاهیم شاهد، راوی، روایت و دیگری، در این دوره به مشروح تدریس میشود.
#عاطفه_برزین