این دام عشق چیست که اینقدر توان دارد که فرمان سرنوشت را نادیده میگیرد و این قدر معجزه خلق میکند؟
تفاوت بین عشق و مهر، راز ماجرا را روشن مینماید
به کسی مهر ورزیدن یک تجربه انسانیاست که انسانی را به انسان دیگر متصل میکند و
دیدن یک شخص در شکل حقیقی انسانی است. قدر دانستن و تمجید کردن از او برای بودنش، روزمرگیاش، اشتباهاتش و عظمت انسان بودن و آدمی گریاش. این مهرورزی از رویدادهای روزانه زندگی نیرو میگیرد و نیازی به بعد فرابشری ندارد. این مهر در رودخانهِ جاریِ زندگی به حیات ادامه میدهد.
اما وقتی انسان در دام عشق میافتد، سطحی از موجودیت را که خارج از این جهان است لمس میکند و به سرعت همچو برگی در باد به بیابانی برده میشود که ارزشهای بشری ساقط هستند. درست مثل این که ما به درون گردبادی از بهشت گرفتار شدهایم و چرخان و غلتان به سرایی بردهشدهایم که ارزشهای بشری نابود و ناپدیدند. اگر مهرورزی برق 220 ولت باشد که در خانه مصرف میشود و به اصطلاح خانه را به کار میاندازد، سقوط در عشق، برق 100000 ولت فرابشریاست.
عشق از آنِ نرینه ایزدان، مادینه ایزدان و فرای زمان و مکان است.
از کتاب زن درون
“رابرت جانسون”
توضیح:عاشقی یا هر اسمی که روی آن بگذاریم، همانکه آدم را گیج و مبهوت و شیفته میکند و گاه از زندگی عادی خارج، پدیدهایست خداگونهای و اتصال دارد به ناخودآگاهی بیکران که اگر فرد نتواند این انرژی را به درستی وارد دنیای واقعی کند، چون انسانست و خدا نیست و در جهان خودآگاه زندگی میکند و همه چیز در این جهان فانی و تمام شدنیست، پس آن رابطه بعد از مدتی، بیربط یا تمام میشود. پس به قول استاد بزرگ، رابرت جانسون، باید بتوانیم عشق را به مهرورزی تبدیل کنیم و هرچه بیشتر، فرافکنیها را آگاهانه به خود برگردانیم و ضعف و قدرتهای واقعی خود و جفت مقابل را ببینیم. در این صورت هر دو آدم اگر مناسب هم هستند که با مهر و همسو، رشد و بالندگی خواهند داشت و اگر مناسب هم نیستند، خیلی زود و قبل از اینکه به هم آسیبهای
جدی بزنند و یا از فراق هم زجر بکشند، رابطه را در واقعیت به پایان میرسانند
“عاطفه برزین”