وقتي کهنالگويي در يک فرد قوي و بارز باشد، الگوهاي رفتاري مشابه در آن تيپ افراد را ميتوان به راحتي تشخيص داد و استعدادها، همچين نقاط قابل رشد خود يا فرد مقابل را ديد…
يکي از اين الگوهاي تکرار شونده برمبناي اساطير يونان” دمِتِر ” يا “مادر”(demeter) نام دارد و رفتارهاي مشابه در اين گروه افراد که چنين”آرک تايپي” در آنها فعالست و ما را به ياد مادر و مادربزرگهاي مهربانمان مياندازد، ميل به زايش، پرورش و تغذيه جسمي و روحي ديگرانست…
چنين کهنالگوي درونياي، قدرتمند، کنترلر و قادرست اثر مهمي بر زندگي فرد و ديگران بگذارد و اگر در مسير زندگي، ميل و غريزهاش براي زايش و ايثار طرد شود، دچار افسردگي شديد ميگردد (مانند داستان اسطوره که بعد از دزديده شدن دخترش، پرسفونه، دمِتِر دست از مادر غلات بودن کشيد و در همهي سرزمينها قحطي شد
افرادي که دمِتِر درونشان قويست تمايل زيادي به مادر شدن دارند و حتي گاه ازدواج ميکنند تا فقط مادر شوند و بنابرين در رابطه پارتنرشيپي هم، اغلب و ناخواسته باردار و ازآنجاييکه سقط جنين، از نگاه آنان کار مرگباريست، بعد از آن دچار افسردگي و عذاب وجدان ميشوند و اين دور و تسلسل ادامه خواهد داشت چون تنها راه علاجشان براي بهبود، تغذيه و پرورش فرزندي ديگر و يا حتي همسرست خصوصا اگر جفت يا پارتنرشان کم سنتر از خودشان باشد!
نکتهاي که قرارست به آن بيشتر بپردازم نيز، تمايل برخي زنان دميتري، با سن بالاتر از مرد مقابلشان، براي ايجاد رابطهست و البته چون هيچ رابطهاي يک طرفه نيست، مسلما در مقابل چنين زناني، مرداني قرار ميگيرند که يا از تيپهاي شخصيتي”آرس”، “ديونسوس” هستند و يا جانشين مادر ميخواهند براي سرويس گرفتن و يا آنقدر باهوشند که متوجه شدهاند زني با سن بالاتر از خود، تجارب و صبورياي دارد که نياز به صرف انرژي بيشتر براي تفهيم بعضي مسائل نيست و هر دو به ديالوگهاي مشترک در رابطه زودتر خواهند رسيد
و حالا کمي بيشتر، از محاسن و مشکلات رفتاري اين دايههاي عاشق مهربانتر از مادر بدانيم:
…
چنين افرادي، در تمامي مجالس و ميهمانيها، سرپرستي و پذيرايي افراد را حتي اگر صاحبخانه نباشند، به عهده ميگيرند و ديگر افراد هم بابت اين موضوع، احساس امنيت خوبي دارند، مهربان و بخشندهاند و ايثار، شعار هميشگي آنهاست، آنها دوستان زيادي از گروههاي مختلف دارند و ارتباطشان با زنان خوب و بدون حسادت است. به نظر فردي، مستقل و قوي ميآيند زيرا همه را حتي با محبت به کنترل ميگيرند و انگار تمام کارهاي دنيا را فقط خود بلدند و چون به خوب و کامل بودن کار ديگران اعتماد ندارند تا توان دارند همهي کارها را به تنهايي انجام ميدهند اما…مهم همين “اما”ي عمل آنهاست که به موازات تمام اين بخشندگي، مهرباني و زحمات بيدريغشان، غر و لُندها، برانگيختن احساس خشم و عذاب وجدان در ديگران و گفتن مکرر” من قرباني شما هستم”، اتفاق ميافتد
از آنجاييکه هيچ فردي تک آرکتايپي نيست و الگوهاي رفتاري فراواني با درجه بنديهاي متفاوت در روان افراد( خاموش، ضعيف، متوسط يا قوي) در حال فعاليت هستند بنابراين اگر در افرادي با “دميتر”قوي، آرکتايپ “هراي خواستار همسر” و “آفروديت جذاب”، ضعيف باشد، ديرتر وارد رابطه، خصوصا جنسي ميشوند و چون در پي جاهطلبي و روشنفکرمآبي نيستند، مشاغل خدماتي، مشاوره و کمکرساني(پرورش و آموزش) و حتي هنر را انتخاب ميکنند و آنقدر دلسوزانه انرژي براي کارهايشان ميگذارند که وقتي براي ارضاي نيازهاي ديگرشان نميماند. اين افراد اگر مسئوليت بزرگ شغلي داشتهباشند، اميال شخصي و يا حتي داشتن فرزند که در ذاتشان است را ناديده ميگيرند و دچار تضاد دروني پيچيدهاي ميشوند و اين تضادها به بيرون نيز انتقال مييابد.
آنها حتي نميتوانند کارمندشان را اخراج کنند چرا که با مهر زيادشان در همه ايجاد توقع ميکنند. بنابراين چنين دميترهاي خالصي حتما نياز به مشاوره و ياري دارند
مسئلهي قابل توجه ديگر در يک فرد، فعال بودن همزمان دو يا چند کهنالگوي آسيبپذير(به غير از”دميتر وابسته به فرزند”) مثل “هراي خواستار و متصل به همسر” و يا “پرسفون منعطف وابسته به خانواده” است. اگر چه پرسفون، پذيرا و منعطفتر از دمترست اما قدرت تصميمگيري بالا، خصوصا در بحران و افسردگي، ندارد و اين بند ناف وابستگي به جفت يا مخاطب خاص(خصوصا اگر از خود فرد قدرتمندتر باشد) محکمتر ميشود و يا “هرا” فکر ميکند مسئول همهي خوشيا بدبختيهاي زندگي، همسر اوست و او هيچ نقشي جز يک قرباني نداشتهست که در اين بخشِ احساس فناشدگي يا
به تاراجرفتگي، مانند “دمتر” است
همانطور که ميدانيم براي رفع اشکالات رفتاريمان ميتوانيم از فعالسازي آگاهانه کهن الگوهاي درون، مدد بجوييم که هميشه کليد متعادل شدن در دست “آگاهي”ست!
مثلا کهنالگوي مستقلي مثل “آتنا_ الهه خرد و برنامه ريزي و کدبانوگري” اگر در فردي فعال شود، ميتواند او را قبل از هرچيز، غير وابسته سازد و براي او هدف گذاري، خصوصا جهت فعاليتهاي بيروني و تجارت و عرضهي خدماتي که فرد، آموخته، نمايد. از طرفي دمِتر آسيبپذير از سر مهر، با کمک آتنا ياد ميگيرد انرژي خود را به جاي پرورش ديگران، صرف پرورش استعدادهاي خود و بروز بيروني آنها نمايد و يا کهنالگوهاي مستقل ديگري مثل “آرتميسِ حق بگير جنگجو” و “هستياي درون گراي معنوي” ميتوانند کمک خوبي براي افراد باشند تا با خودشان به تنهايي تعريف شوند و منتظر اين و آن و حتي يک فرد خاص براي اتصال يا تعريف شدن در او نباشند
و اما باز برميگرديم به موضوع اصلي اين بحث و ارتباط آنها با مردان
دميترتايپها با مرداني که از آنها تقاضاي ايفاي نقش مادري دارند، ارتباط خوبي ميزنند و مرد مقابلشان را به شکل پسربچه ميبينند. اين مردها نيز، معمولا با استعداد و حساس هستند و فکر ميکنند هيچکس جز همسرشان آنها را درک نميکند و فقط زن اوست که بيمسئوليتيهايش را ميپذيرد و براي او ارزش قائل است. زن دميتري از رفتار خودخواهانه و بي ملاحظه همسرش چشمپوشي ميکند خصوصا اگر مردش به او بگويد که “برايم با ارزشي” و يا “تنها زن مورد علاقه مني”!
بنابرين وقتي رابطهي مادر و فرزندي، خصوصا يک فرزند قدرتمند و قُلدر به اشتباه بين يک زن و مرد، جريان يابد دير يا زود مشکلات رابطه پديدار خواهد شد و بيش از همه، خشم فروخفتهي زني که فکر ميکند قرباني شده و در عين حال حاضر نيست سهم اشتباهات خود را بپذيرد، عامل قرباني شدنش که خودِ رابطهي نامناسبست را بکُشد و هر دويشان را نجات دهد، گريبانگير نه تنها خود و جفتش ميشود بلکه اين خشم مثل بمب، ممکنست تمام روابط و کارهاي هر دو طرف را منفجر کند
بيراه نگفتهاند صاحبنظران که هر انساني با نقش قرباني، مانند يک نارنجک عملنکردهست براي انفجاري مهيب
پ.ن : راه کارهاي پيشنهادي در خود متن آورده شده خصوصا ياري گرفتن اين عزيزان از مشاورين حاذق و در موارد حاد، کمک کلينيکالي و دارويي.
*آرک تايپ= کهن الگو به معناي الگوهاي تکرار شونده رفتاري هستند که مانند ژن از نياکان انسان به ارث ميرسند و به صورت بالقوه در هر شخص و به تعداد و تنوع زياد وجود دارند و به دلايل مختلف ممکن است در هر فرد تعدادي از آنها خصوصا يکي دو مورد فعال شوند که به آن آرک تايپ غالب فرد ميگويند
با برداشتي از خلاصه مطالب نوشته شدهام جهت تدريس ازين حوزه و دکتر شينودا بولن و یونگ
عاطفه برزين
سوم مرداد 92