Sociopathic Personality Disorder یا شخصیت غیر هنجار اجتماعی
مهمترین خصیصه یک شخصیتِ به اصطلاح «سوسیوپات»، خود محوری، خودشیفتگی و حس خودبرتر بینی (گراندیوسیتی) نداشتن احساس و عاطفه وجدانی و شفقت و دلسوزیست. در یک تحلیل ساده، این حس خودشیفتگی در غالب موارد از عدم برخورداری از توجه والدین و سرکوب شدگی شدید در دوران کودکی و در نتیجه عدم آشنائی و ارتباط با شخصیت حقیقی یا هسته روانی خود، به اصطلاح کارل یونگ «سلف» و لذا دائر مداریِ شخصیت کاذب « ایگوی کاذب- پرسونای کاذب» میباشد. افراد «سوسیوپات» معمولاَ بظاهر خوش برخورد، خوش قیافه و بسیار جنتلمن و خوش ادا و رفتار هستند و بطور اعم، قدرت فراوان خود را از راه دلربائی، کاریزمای شخصیتی و تاثیر گذاشتن عمیق عاطفی بر طرف مقابل تامین میکنند و بهمین دلیل رهائی از دام جاذبه چنین افرادی، بعد از گرفتار شدن، کار چندان آسانی نیست چون «سوسیوپات»ها نه تنها با بخش ضمیر آگاهِ قربانیانشان، بلکه با ناآگاه آنها نیز در ارتباط و دستکاریاند و شکار خود را مانند پشه در تار عنکبوت، کرخ، مسحور و مسخ کرده و مدتها همینطور بلاتکلیف و نیمه زنده نگاه میدارند.
نکته اصلی در مورد افراد مبتلا به ناهنجاری شخصیت «سوسیوپات» این است که فریب دادن و دروغ گفتن برای آنان یک بازی بسیار هیجان انگیز است. آنان با هیجان فراوان در جستجوی قربانیای هستند که بتوانند او را با شارم* و جذابيت بهدام انداخته، از نقاط ضعف و کمبودهای روحی قربانیان خود آگاه شده و سپس از همان راه با روح و احساس آنها به بازی مشغول شوند، زیرا از این بازی بشدت لذت میبرند و از این طریق یک حالت برتری و هوشمندی و تسلط بر اوضاع را تجربه کرده بدينگونه شخصيت کاذب خود را تغذیه کنند. «سوسیوپات»ها معمولا تکنیک کارشان این است که قربانیان خود را پس از فریفتن و دلبردگی، نخست منزوی و گوشه نشین کرده و وقتی که او از همه گسست و به نوعی تنها و آسیب پذیر شد، فرصت را برای تاخت و تاز و دستکاری کردن ذهن و احساسات فرد دلباخته فراهم میکنند. آنها با افراط در ستودن قربانی خود مثلا که تو زیباترینای و چنان و چنان… و ناگهان با بیاعتنائی و بیمحلی به او و بعد دوباره با گفتن به او که تو زن رویائی من هستی و بعد اینکه تو هیچ چیزی نیستی همینطور در حالت پس زدن و پیش آوردن و امید و ترس به دل قربانیان خوداند. اما باید دانست که هیچکدام این اظهارات، چه مثبت و چه منفی منشاء حقیقی ندارند. بلکه چنین روند آونگ آسا در فرسایش و پائین آوردن حرمت نفس و اعتماد به نفس ِ قربانیان و امیدواریِ عبث و امید به بهتر شدن اوضاع، آنان را غالبا غیر فعال، مسخ و سست گردانده و اراده آنها پس از چندی بهکلی معطوف به اراده فرد «سوسیوپات» گشته و ارزش خود را در محک ارزش گذاری آن فرد میبینند. همانطور که اشاره شد فرد «سوسیوپات» هیچ احساس بدی از دروغ گفتن، پنهانکاری، وارونه جلوه دادن قضایا وگیج کردن ذهن قربانی، ندارد و حتی برای توجیه فریبکاری و دروغ خود، خود را منطقی و یا احساسی و معنوی عرضه میکند.
اگر از دیدگاه آرکی تایپی به این شخصیت نظر کنیم بی تردید انرژی «هرمس» خدای هوشمندان، بازرگانان، نویسندگان و شعرا و دزدان و راهزنان را میتوان در سایکی آنها به شیوه تاریکی فعال دید.
در اینجا به شیوه کوتاه و ساده، به چند وجه شخصیتی آنها می پردازم:
1-خوش سر و زبانی و جذابیت
این افراد بهخوبی میدانند که چگونه از سلیس بودن و روانی گفتارشان برای دلربائی و فریفتن افراد به نفع خودشان استفاده کنند. رفتار این افراد بسیار نرم و لغزنده است. آنها حتی میتوانند از ماشین دروغ سنج هم بدون گیر افتادن عبور کنند چون این ماشین در واقع احساسات فرد دروغگو را میسنجد و از آنجائی که افراد «سوسیوپات» احساساتشان را بهخوبی زیر کنترل دارند، ماشین دروغ سنج را نیز میفریبند و گول میزنند چون در حین انجام تست، عوارضی مانند حالت خشک شدن دهان، تند زدن نبض و سرخ شدن و عرق کردن ناشی از هیجان را بروز نمیدهند. سایکوپاتها دروغهای بزرگ را چنان خونسرد و راحت میگویند که فرد ممکن است کاملا گیج بشود و دروغهای آنها را به نوعی قبول و باور کند و در ذهنیت و سنجش فکری خود تردید کند. آنان گاهی وقتها این دروغ ها را در کنار سخنان منیع فلسفی، عارفانه، شاعرانه، و عاشقانه میگویند و قربانی ناگهان چنان افسون میشود که قدرت تمرکز بر تشخیص راست و دروغ ای که شنیده را را از دست میدهد
2- ارائه تمثیلها و تصورات باژگونه
نقل قول، تمثیل و داستان پردازی کردن از دیگر ترفندهای افراد «سوسیوپات» است
در واقع این افراد با واژگون کردن روایات، مثلها، داستانها و استدلالهای مغلطه آمیز میتوانند افراد را وا دارند که تصمیم خود را عوض کرده و مطابق خواسته آنها عمل کنند. تسلط «سوسیوپات»ها بر کلام پردازی و داستان پردازی و اظهار فضل، چنان باعث قانع کردن قربانیان آنها میشود که آنان برای آنکه احساس شرمندگی ناشی از نادانی و عقب افتادگی نکنند، حتی اگر مایل هم نباشند، به ناچار همگام با خواسته آنها پیش میروند
3- خوارکردن و تهمت به دیگران
افراد «سوسیوپات» غالبا نظرات مغایر دیگران را کم ارزش نشان داده و کوچک میکنند و حرفهای راست آنها را باطل شمرده و کارهای باطل خودشان را به آنها نسبت میدهند. اینها ممکن است حتی همسر و یا دوست دخترشان را باعث و مقصر بیوفائی و خیانت خودشان بدانند و تازه طلبکار هم باشند. مثلاَ در وقت آشکار شدن فریب و خیانت، ممکن است دلائلی دال بر نقصان و ناتوانی همسر یا شریک خود بیاورند زیرا یک فرد «سوسیوپات» محال است که مسئولیت خطای خود را بپذیرد و همیشه فرد یا افراد دیگر را باعث بوجود آمدن اشکالات و خطاهای خود میداند
4-بهم زدن موضوع و طفره رفتن
«سوسیوپات» از پاسخ دادن مستقیم به سوالات اکراه دارد و معمولاَ پاسخ سوال را با یک سوال دیگر میدهند و یا دروغی دیگر میگوید. مثلا اگر از آنها بپرسید شب گذشته کجا بوده بلافاصله پاسخ میدهد: چطور مگه؟ و یا ناگهان بحث را با شلوغ کردن و یا تظاهر به خستگی و سردرد و گرفتاری کاری و غیره، به اصطلاح رفع و رجوع میکند یا مثلا ممکن است در میان یک بحث جدی و مهم ناگهان لبخند زنان بگوید الان چه خوشگل شدی و یا چقدر لحن صدایت قشنگ است و موضوع را به راهی دیگر ببرند تا آن سوال اصلی مطرح نشود و یا ممکن است فلسفه و یا مرام خاصی را با روایت خودشان به قربانی عرضه کنند و بحثهای کلی و فلسفی را مانع و عایقی برای رویاروئی با حقیقت قرار بدهند و از حل مسئله به بیراهه گریز بزنند.
6-جزئیات در دروغگوئی برای باوراندن به طرف مقابل
ژان فرانسوا لئونارد، فیلسوف پست مدرن فرانسوی میگوید برای اینکه دروغ هایمان را دیگران باور کنند باید گاهی به جزئیات دقیق و زیادی بپردازیم تا این دروغ بنظر حقیقت برسد. مثلا فردی به همسرش ممکن است یک داستان بسیار طولانی با ذکر جزئیات از رفتن اش به مسابقه فوتبال با دوستان مرد خود بگوید که سراسر آن داستان دروغ محض باشد. از آنجائیکه «سوسیوپات» ها شدیدا دچار بیبندوباری جنسی و هیجان شکار و تنوع طلبی میباشند، معمولا این داستانها برای پوشاندن خطاها و سرپوش بر خیانت های آنها استفاده میشود
7- بازی با احساس دیگران
وقتی که مچ «سوسیوپات» باز میشود، او ناچاراَ آخرین کارت بازی خود را رو میکند که بازی با احساسات و عواطف طرف مقابلاش است. ممکن است در این مواقع با چشمان معصوم و چهرهای قانع کننده به قربانی خود بنگرد و به او بگوید: فقط توی چشم من خیره شو و ببین که من راست میگویم یا دروغ و از این گونه صحنه سازیها … ولی آنچه بارز و مسلم است این است که شخصیت «سوسیوپات» به هیچ عنوان احساس همدردی و یا عاطفی شدن با قربانی خود را ندارد و فقط رل بازی میکند تا از مهلکه بگریزد.
8- نداشتن یک روش زندگی قابل اعتماد
این افراد حوصله کار کردن تمام وقت، قبول مسئولیت زندگی و پشتکار و هدف عالی را ندارند و ترجیح میدهند از آسانترین روشهای زندگی و تلاش حداقلی و گریز از مسئولیت استفاده کنند. آنان گاهی یک ایده و یا باور سیاسی، دینی و یا علمی را مستمسک قرار داده تا به آن بهانه خود را متفاوت دیده و مثل افراد اجتماع، تن به کار ندهند و آزادانه زندگی کنند.
برای مطالعه بیشتر لینک های زیر را پیشنهاد میکنم:
http://www.mcafee.cc/Bin/sb.html
http://psychopathyawareness.wordpress.com/…/stringing-wome…/
http://www.sociopathworld.com/2013/01/seducing-too-well.html
http://www.maxim.com/…/10-signs-you%E2%80%99re-dating-socio…
<photo id=”1″ />
شارم * یعنی جذابیت و تیری که گوشه نشانه را بشکافد
دکتر نسرین بیرقدار
دکترای روانشناسی ژرف _ یونگین و مربی در سرویسهای مشاوره و کوچینگ “جورنی” امریکا
Jungian psycholothetarpist & Depth Psychologist & teacher. Autor at Journey Coaching and Counseling Services