“اختلاف سن در رابطه زوجین”
اختلاف سن، موضوعیست که همیشه بحث برانگیز بوده و از آنجایی که انسان از لحاظ مختصات شخصیتی، پیچیده و گاه متفاوت از دیگریست، شاید هیچ نظر قاطعانهای نتوان داد اما از دید روانشناسیِ شخصیت، میتوان مشکلات و معضلاتِ آن را تا حدودی آسیبشناسی، ارزیابی و پیشبینی نمود، اگرچه به تجربه میتوان مشاهده کرد که متاسفانه اگر دو فرد درگیر عشق (یا وابستگی که به اشتباه عشق پنداشته میشود) باشند، سخت و بعید به آیندهی مشکلدار خویش فکر و موضوع را درک میکنند!
“زن بزرگتر باشد بدتر است یا؟”
به نظر میرسد خیلی مهم نباشد که زن از مرد بزرگتر است یا مرد از زن که در هر دو حالت، مشکل ایجاد خواهد شد و بر خلاف نظر خیلی از مردم خصوصا جوامع جهان سوم که بزرگتر بودن مرد تا حدود ده سال از نظرشان اشکالی ندارد و طبیعیست باید بگوییم که خیر، چرا که مردان بیش از زنان دچار مشکلات جنسی هستند و در اغلب موارد، ترس از عدم نعوظ و از دست دادن حسهای نرینگی خود را دارند.
طبق آمار، خیلی کم پیش میآید که مردها دربارهی مشکلات جنسیشان صحبت کنند، بنابراین ممکن نیست از دوستان و یا اعضای خانواده دربارهی مشکلات جنسیشان شنیده باشید. به همین دلیل این موضوع در گفتگوهای غیر علمی، به چشم نمیآید اما انگار مردان، تمام قوای حیاتشان بسته به این حس است و در افراد مختلف گرچه متفاوت است اما از چهل سال به بالا، احتمال نعوظ کم میشود.
با افزایش سن عوامل استرس آوری همچون مشکلات مالی، آیندهی فرزندان و استرسهای شغلی میتوانند بر کیفیت رابطهی جنسی فرد تأثیر گذار باشند و از میل جنسی فرد بکاهند.
در این میان عوامل دیگری همچون مصرف برخی داروها که در اثر افزایش سن نیاز به مصرف آنها میشود، مصرف الکل و افسردگی نیز میتواند بر کیفیت رابطهی جنسی فرد و میل جنسی وی تأثیر گذار باشند. در واقع انواع بیماریها مثل دیابت، فشارخون، استرسهای شغلی، نا امیدی از وضعیت رابطه، تنش، اضطراب از آینده و …همه باعث اختلال در امری میشود که مردها، جانشان به آن بسته است!
و این در حالیست که زنها نیازی به نعوظ ندارند و میل جنسیاشان اگرچه بعد از یائسگی اندکی (دقت بفرمایید اندکی) آن هم بسته به تیپ شخصیتیاشان کم میشود که آن هم اشکال چندانی ایجاد نمیکند بنابراین اختلاف سنی بین زوجین در حالیکه زن بزرگتر باشد از این نظر اختلال چندانی ایجاد نخواهد کرد اما مشکل در عدم درک طرفین است که زنها معمولا زودتر به بلوغ از هر نظر میرسند و اگر برای تعالی خویش تلاش کردهباشند این اختلاف فهم، خطر ساز خواهد بود…
اما مسئله اصلیِ فاصله سنی به غیر از فیزیک تن، همانطور که اشاره شد در فاصلهی درک مفاهیمِ وجودی، اجتماعی و فرهنگی است که همهی اینها کم نیستند و بسیار مهماند.
گاهی طرفین اصلا زبان هم را متوجه نمیشوند و به ترجمه یکسانی نرسیدهاند و هرگز هم نخواهند رسید اگرچه در اوایل ارتباط، ممکنست شور جنسی و حرارت آن مانع این بروز اختلاف باشد و بعد از مدتی، وابستگی هم به این چسب کج فهمی کمک کند و اوضاع را برای حل اختلاف یا رهایی، کمتر نمیاد اما دیر یا زود و به مرور، رابطه را به جهنمی پر از ترسِ از دست دادن، مقبول نبودن یا نماندن و در نتیجه پایین آمدن اعتماد و عزت نفس، تبدیل میکند و در این میان، پنهان کردن سن واقعی و گاه ادای بادیبیلدری، قهرمان و یا فیتنس بودن درآوردن، شخصیت فرد را دچار سردرگمی و عدم تعادل میکند و حتی از اعتبار صادقانهی شخصی او به شدت میکاهد که خود، باعث تنشهای روانتنی، افسردگی و کاهش میل جنسی میگردد.
“علل تمایل به روابط با فاصله سنی”
برخی روانشناسان تحلیلی عقیده جالبی هم دارند و علت تمایل افراد به بزرگتر از خود را حاکی از تمایل به جانشین پدر/ مادر میدانند و یا وابستگی به فردی بزرگتر تا به جای آنها تصمیم بگیرند و قهرمانشان باشند و برای حالت عکس آن، جایگزین دختر/ پسرِ نداشته یا جوری که دلش میخواهد فرزند داشته باشد است. این تمایل به این معنا نیست که چنین افرادی لزوما پدر مادر ناجوری دارند یا داشتهاند گاهی به این معناست که والدین بسیار مهربان و رفیقی دارند که همیشه جور آنها را کشیدهاند و حالا برای عدم مسئولیت پذیری، ترجیحشان بر یافتن یک مشابه تماما عاشق است! خب بالاخره مقابل چنین افرادی، مدیران مسئولی هم پیدا میشوند که بدشان نیاید پدری، مادری و تیمار داری بکنند!
مسئله بعدی برای افراد، فرقی هم ندارد مرد باشند یا زن، زندگیهای نزیسته است. زن و مردی که در سنین کم ازدواج کردهاند و بعد برای یافتن دنیای مادی خویش حسابی دویدهاند و از تفریح دور بوده و تنوع طلبی نداشتهاند و خود و همسران آنها تبحر کافی در ایجاد شور و نشاط و رفع تنوعطلبی خانگی و خلاقیت هم نداشتهاند، دچار چنین حس غبن و درماندگیِ زندگیِ نداشته میشوند و دست به خیانت یا جدایی میزنند و دچار روابطی با اختلاف سن میشوند تا از طرفی بتوانند پُز لازم به دیگران بابت انتخاب خاصشان را بدهند و از طرفی شور و انگیزه زندگی بیابند که زهی خیال باطل آن هم به توان دوبل!
چرا که باید ظرفیت روانی هر دو طرف، بسیار مناسب و هر دو اهل اندیشه باشند تا فرد جوانتر، از به اصطلاح شوگر ددی* یا شوگر مامی، سوء استفاده نفرماید و یا برعکس، غمگین و پشیمان نشود که نمیتواند لذات مورد انتظارش را از جهات مختلف زندگی ببرد!
نکته جالبتر این ماجرا به عقیده برخی روانشناسان، جاییست که اختلاف سن خصوصا وقتی زن، بزرگتر از مرد است، بعد از 40 سالگی طرفین که هر دو به بلوغ نسبی شخصیتی رسیدهاند خیلی اشکال ایجاد نمیکند، چرا که هر دو طرف خصوصا اگر اهل خردورزی و اندیشیدن باشند، میدانند از زندگی، خود و دیگری چه میخواهند!
پ.ن: منظور از خردورزی، دانشاندوزی صرف و اخذ مدارک دانشگاهی و تحصیلات به تنهایی نیست بلکه فهم، مطالعه و کسب آگاهی در شناخت هستی و ساختن فعالانهی بهتر درون و بیرون روان و زندگی خویش است.
ضمنا طبق آمار در کشورهای پیشرفته و در حال رشد، متوسط بهترین اختلاف سن که به روابطی پایدار انجامیدهاست، بینِ 0 تا حداکثر 5 سال میباشد.
* شوگر ددی (Sugar Daddy): مردان سالخورده متمول که با دختران زیبای جوان ارتباط میگیرند.
#عاطفه_برزین
#روانشناس #شخصیت
عکس از فیلم (Something’s Gotta Give) که پیشنهاد موکد به دیدنش میشود