نگاهی متفاوت بر حسهای بینندهی فیلم “بیوفا” “unfaithful”
سوال اینجاست…
کانی (دیان لین) و ادوارد (ریچارد گییر) زن و شوهری هستند که زندگی آرامی را سپری میکنند. یک روز که هوا زیاد مساعد نیست، کانی برای انجام کاری راهی منهتن میشود. طوفان شدید باعث میشود او در خیابان با پل مارتین (مارتینز)، جوان فرانسوی خوشقیافه که تعداد زیادی کتاب حمل میکند، تصادف کند. آسیب دیدن زانوی کانی راهی جز رفتن به آپارتمان پل که در همان نزدیکی است باقی نمیگذارد. موقع رفتن پل یک کتاب شعر فارسی «رباعیات عمر خیام» به او هدیه میدهد. در ملاقات کنجکاوانهی بعدی، کانی به همسر خوشتیپ و با کمالاتش (ریچارد گیر) خیانت میکند و با وجود اینکه در راه برگشت، بسیار معذبست و هر آنچه به معشوقش مربوط است را منفور میپندارد و انکار میکند اما مثل آدمی که مسحور و تسخیر شده، این راه را ادامه میدهد و هیجان صحنهها چنان بیننده را نیز مسحور میکند که این سوال پیش میآید چرا بیننده در حالیکه دلش به حال ادوارد که به او خیانت شده میسوزد و به ظاهر، کمبودی هم در او نمیبیند اما از دیدن معاشقههای پر فراز و نشیب و غیرمنتظره، مرتب شگفتزده میشود و زیاد هم بدش نمیآید که این رابطهی مخفی پرهیجان را یا تجربه کند و یا ادامهی ماجرا وجود داشته باشد!
دکتر اوحدی (سکستراپیست) در تعریفی از فیلم میگوید:
“از میان بیست هزار زوجی که تاکنون طی دوازده سال گذشته به من مراجعه کردهاند، دست کم سه هزار زوج، داستانی دقیقن همانند داستان به تصویر کشیده شده در این فیلم داشتهاند!
شوهر خانم بیوفا، به واقع جنتلمن و نمونه است که در نگاه نخست، هیچ مشکل و اشتباهی ندارد. یگانه کاستی سترگ و ویرانگر این جنتلمن این است که توجه و هیجانآفرینی نرینهای روانهی باک توجه (Attention) و باک هیجان (Excitement) خانمش نمیکند.”
سوال اینجاست که این تضاد از کجا ناشی میشود و جایگاه خیانت حتی در جاییکه فرد (در اینجا زن) توجیه زیادی مثل اعتبار شخصیت، شغل، تیپ، کم محلی به همسر، نادیده گرفتن و یا رابطه جنسی نداشتن ندارد (اشاره به صحنه حمام) …و چرا نه یک بار که بگوییم فقط هوس و تمایل در لحظهست که بارها آن را تکرار میکند و حتی دچار حسادت شدید نسبت به زنهای اطراف مرد جدید هم میشود!
البته که شاید بیشترین عامل این خیانت، نبود هیجان و نوآوری کافی و کمی هم پدرسوختگی باشد که این صفات بر هردوی زن و مرد لازم است.
اما جواب این مبحث، شاید از نگاه تحلیلی آرکتایپی (یونگ و بولن) بیشتر از سایر رویکردهایی روانشناسی قابل پاسخ باشد.
چرا که ارکتایپ (کهنالگو) یا تیپ شخصیتی تکرار شوندهای داریم به نام “دیونسوس” که نماد خدای شراب، جنون و مستی است، از مشخصات خوب و قابل رشد (نگوییم بد) او هم اگر بخواهیم اشاره کنیم “طبیعتگرایی، موسیقی دوستی، کودکانهای پر استعداد بودن، هنرمند، دوست داشتنی و دوست خوب خانمها از هر سنی، شور و شوق، در لحظه بودن، درویشمسلکی، خوشسکس عشقولانه، علاقمند به انواع دود و خلاف، تضادهای درونی … که او عصیانگری، آزاد است.
کهنالگوی شور و شراب که اغلب بی مِی هم مستست، وقتی از ابتدا در فردی فعال باشد، هر تجربهی خطرناک و مهیجی را ممکنست امتحان کند و رابطههای مکرر جنسی برای او عادیترین رویداد است حتی اگر همزمان و خیانت باشد.
اما چرا برخی بینندگان این فیلم، توانستند با زن و جفت جوانش ارتباط شفقتآمیز و توام با مهر بگیرند میتواند، عبور گذریِ این خدای نهفته درون از دل آنها باشد که ممکن است حتی یک بار در زندگی یک آدم بیاید، ترغیب کند و بکشاندش به امتحان لذت و اینگونه مخفیانه به آب زدن و یا چشیدن شور زندگی که گاهی وصف ناشدنیست ولی فرد تا گرفتارش نشده نمیداند متعاقب آن باید دچار تضادی عجیب، افسردگی، جنون و حتی خودکشی یا میل به آن شود خصوصا اگر وارد رابطهای ممنوعه شده باشد.
در واقع بعضی از بینندگان، به واسطه نویسنده و کارگردانی هوشمند (آدریان لین) که با کمک روانشناسانی حاذق، بیوفایی را خلق کردهاند، بابت بخشهای هرگز زندگی نکرده، یا کم توجهی خود و جفتشان (یا جفت قدیمی)، حتی اگر بسیار اخلاقگرا هم باشند در فضای غمافزا و متضادی قرار میگیرند که خیلی هم گلهمند بیوفایی زن نیستند و اصلا از ماجرای آخر فیلم هم خوشحال نمیشوند بلکه در بُهت فرو میروند.
خلاصه آنکه خط ذهن، پایانی ندارد و دلش میخواهد مدام تجربه کند اما دایره امکان، محدودست و زمان، شرایط، اخلاق، باورها و عرف هم موانع دیگری برای آن است، با این وصف، حتی آدمهای کم خطر صلح دوست، گاهی از دیدن کوسه و تمساحی خشمگین و یا صحنههایی از بیوفایی و خشونت لذت میبرند یا کنجکاو دیدن ادامه ماجرا میشوند. همهی اینها به تجربههای نایافته شخصی برمیگردد و به تمایلات ذهنی سیریناپذیر.
اما هیچ نگران نباشید، کهنالگوی دیونسوس، اگر قالب اصلی تیپتان نباشد هم به وقت خودش ممکنست یکبار درِ خانهی روان شما را بزند تا شور زندگی را با همهی لذتها و گاه مکافاتهای بعدش بچشید، چاره هم آنست که از قبل، خوب نگاهش کنید، بیشتر مراقبش باشید، قبل از این که خِفتتان کند، بشناسیدش و هوای حوّاهای نچشیدهاش را داشته باشید. لذت بردن عالیست، فقط بهایش را حتما از قبل بسنجید.
اینگونه افسارش، دستتان خواهد بود و فقط از لحظههای ناب بودنی واقعی، بهره میبرید و چیدن هیچ سیب خطایی، شما را از بهشت تازه به دست آمدهی امنتان، بیرون نمیاندازد!
یادتان باشد رقص زندگی با یک خدای مستیِ آگاه، چه از درونتان برانگیخته شود و چه حضور یک آدم بیرونی باشد، اگر خلاف و ممنوعی هم در کار نباشد (که با آگاهی، قطعا نخواهد بود) بودن در بهشت اکنون است!
#عاطفه_برزین #روانشناس_شخصیت #تیپشناسی
#کارل_یونگ #بولن #آرک_تایپ #کهن_الگو #دیونسوس #شراب #مستی #شور #فیلم #بی_وفا #unfaithful