هیچوقت باور نمیکردم یه سریال ایرانی، بتونه اینقدر منُ درگیر خودش کنه و باور نمیکردم لحظههای بین دو زمان پخش هم درگیر باشم و دفترچه به دست برای تکرارش بنشینم تا نُتی بردارم از بس دیالوگهاش جالباند. وقتی دوست خوشفکری، ازین مجموعه گفت، مطمئن بودم با این نگاه سختگیر ادبی و مشکلپسندش، بیخودی به دیدن ” یادآوری” اصرار نمیکنه!
این سریال هر شب ساعت ده و نیم و تکرارش، ساعت دو و نیم بعداز ظهر از ifilm پخش میشه که این بازپخشی هست از پارسال…
از اونجاییکه به نظر من نقش اساسی یک فیلمُ، فیلمنامه قَدَر بازی میکنه رویا غفاری که نویسنده این مجموعهست قلم توانایی داره و کارگردان، یعنی حجت قاسم زاده (همسر ایشون) واقعا عالی، با کمک هم شخصیت پردازی کردند
و با اینکه فیلم با موضوعات جهان برزخ یا در واقع همین جهان واقعی اما از نگاهی دیگر، به مفاهیم زندگی و روانشناختی سایه،
مجازات و مکافات عمل و یا پاداشهای کائنات پرداخته و در ابتدا خیلی عجیب و غیر واقعی به نظر میاد اما به مرور، مخاطب چنان جذب میشه که هیچ موضوعی دیگه براش عجیب نمیاد. یعنی تفکری که با خوانش و نوع بینش اساتیدی چون پروفسور یونگ، نیز به دست میاد…
مطلب زیاده ولی ترجیح میدم کمی بیشتر از این سریال را ببینم تا نقد و تحلیل بهتری داشته باشم ولی تا همینجا، دست بوس هموطنان نازنینی هستم که چنین قدرتی برای ساخت و پرداخت واقعیت در قالب سریال دارند و امیدوارم از این به بعد هم داشته باشند.
ضمناً دیالوگها و موضوع اصلی این داستان که جهان ناخودآگاهی و ارتباط بعضی افراد با آنست، عالی و به سادگی میتواند مخاطب را درگیر واقعیاتی کند که وجود دارند اما توضیحشان سختست!
چند دیالوگ از آن:
– خوبی دنیای جدید اینه که آدمهای تنها، شبیه آدمهای تنها نیستند!
_ همهی مشکلات از وقتی شروع میشن که بخوای احساست رُ به کلمه ترجمه بکنی!!!
_ راوی زندگی ما خود ما نیستیم، نمیتونیم داستان سرنوشت خودمونُ خودمون تعریف کنیم
پاسخ: قصه رُ درست تعریف کنی، غصه نمیخوری!
_ ما همه توی خواب همدیگه زندگی میکنیم * (شاید اشاره به ناخودآگاه جمعی باشد که در آنجا همه به هم ارتباط دارند/برزین)
_ ظلمت نمیدونه که انسان، روشنایی جهانه نه آفتاب. اگه انسان روشنایی آفتاب رُ باور نمیکرد، ظلمت تا ابدیت ادامه پیدا میکرد!
عاطفه برزین