• صفحه اصلی
  • درباره سایت
    • معرفی
    • گواهینامه‌ها
  • روانشناسی
    • ارتباط انتخاب
    • به‌گشت
    • روانشناسی اجتماعی
    • مشاوره برند
    • روانشناسی سازمانی
    • تیپ شناسی شخصیت
      • تیپ‌های شخصیتی آرک‌تایپی
      • اینیا گرام
      • MBTI
  • نقدها
    • فیلم
    • کتاب
  • صدا و تصویر
  • اخبار
  • ادبی
    • داستان
    • شعر
    • هایکو
    • نوشته‌ها
  • صفحه موفقیت
  • خدمات
    • فعالیت‌های تجاری
    • مشاوره استخدام
    • دوره و کارگاه‌های آموزشی
    • مشاوره با تکنیک رمزواژه
  • ارتباط با ما

 

 

 

"پروتکل روانشناختی مديريت بحران"

انرژی پزشکی، دانش مطالعه تندرستی

«شفاء خود یا دیگری؟!»

آشنایی با باور

تعصب

تیپ

تکنیک باورسازی

انتقال دهنده عصبی

دومینوی هستی

قضاوت سالم یا ناسالم؟

پایان دادن به بارداری (سقط جنین)

بازی‌های کامپیوتری و کودکان

بزرگ شدن

هویت

تجسس در روابط

"توجیه واژه‌ها"

تیپ شخصیتی شما؟

تجربه‌‌ی پس از مرگ

اتمام ناتمام‌ها

پیش‌بینی رفتار

شخصیت سوسیاپت

پیشی‌بگیر

هیولای ترس

اینجا ایران

سهم ما

رونمایی کتاب‌ ها

بازی شفاف

راضی شدن

خودت را...

فراموشی

کودک گناهکار

تاج خاردار

جنگ

عقده‌ غیرت

انجام کارها

تبلیغات فراآگاهانه

طناب

بُرد ذهنی

دانش یا خرد؟

خودخواهی مقدس

حریم

تصمیم گیرندگان کدامند؟

آغاز زندگی

تورم هویت

زندگی خالی

خوشبخت تنها

راه فردیت

درِ خانه

حل دعوا

راه‌هایی کوتاه برای کمال‌طلبی

فروتنی چیست؟

عاقبت کارما؟

تمدن عشق

همسویی

اختلاف سن در رابطه زوجین

خودکارآمدی

منِ آن، منِ تو

سرسره‌ای رو به شهر زمخت‌ها

فرار از ترجیح روانی

دوره آموزش تربیت مربی و مشاور با فرآيند درمانگری

اسمش را نیاور

فرصت‌طلبی

اعتماد یا بی‌اعتمادی؟

زن ذلیل

خودشکوفایی مزلو و یونگ

شانه‌های قوی

خفته‌گان سرزمینم

محبت نسیمِ خواستن تو

عارف عاشق

لیبیدو

زن واقعی مرد واقعی

عشق از دیدگاه لاکان

گاهی شوک برای رابطه لازم است!

فکر می‌کردیم

ارتباط سالم

خیانت

شیمی آدم‌ها

عشق دائمی

از یادمان باشدها

رابطه‌ای داشتنی

خشم

صبوری با درایت

صداقت به معنای واقعی

خطر برای منیت

توطئه

کاموا مخملی

امنیت کودکی

الوهیت عاشقی

پنج لایه روان رنجوری

به شعور لذتی هم احترام بذاریم

بار سنگین رو دوشمون نگه نداریم!

خوبیا، تاریکی‌هامون

خشم چیست؟

چهچهه عاشقی

واهی

برداشت‌ مناسب

طلب خیر

تفاوت بین عشق و مهر

بت نشیم

نفس آخر رابطه

پیکان انتقاد

مرز

تقوای سیاه

تشابه در تفاوت

گره کور

تعهد در عشق

فرقی نمی‌کند مرد باشی یا زن

نشان بیماری

مربوط‌

مگه آدم چشه؟

رابطه مناسب

کاش

سلامت رابطه

تیپ‌شناسی آفرودیت بخش دوم

  • چاپ - پست الکترونیکی
تیپ‌شناسی آفرودیت بخش دوم

 آفرودیت الهه‌بانوی عشق (بخش دوم)

 پیش‌نویس:
برای دریافت بهتر کهن الگوها، می‌بایست بخش مبانی خودشناسی، مطالعه گردد تا ضرورت دانش روانشناسی تحلیلی و تیپ‌های شخصیتی احساس گردد و به درک بهتر این مطالب کمک نماید...
خدابانوی درون هر زن - اثر جین شینودا بولن -
 Jean Shinoda Bolen, M.D - "Goddess in every woman

ترجمه خانم نسرین بیرق‌دار
  آفرودیت، ایزد بانوی کیمیاگری; بخش دوم

 آفرودیت و میرندگان Aphrodite
 رابطه آفرودیت با مردان میرنده (انسانها) در میتولوژی اهمیت دارد. در برخی اسطوره‌ها، او به کمک کسانی که به درگاه‌اش نیایش می‌کردند می‌آمد. مثلا آفرودیت به دعاهای هیپومنس در شب رقابت برای بدست آوردن آتلانتا، زنی که بسیار د‌وست داشت، پاسخ داد. آفرودیت به هیپومنس سه سیب طلائی و طریق استفاده آن را نشان داد که این کار، به هیپومنس یاری رساند و توانست آتلانتا را به همسری بگیرد.

 


آفرودیت Aphrodite همچنین در داستان پیگ‌مالیون، پادشاه قبرس نیز نقش داشت. پیگمالیون مجسمه‌ای از زن ایده‌آلش از مرمر تراشید و هر چه بیشتر به او می‌نگریست بیشتر عاشق مجسمه و خَلق خودش می‌شد. در فستیوالی که به پاس نیایش آفرودیت برقرار شده بود، او از آفرودیت درخواست کرد که یک زنی مثل این مجسمه به او بدهد. بعد همانطور که او آن مجسمه مرمرین را می‌بوسید آن مجسمه زنده شد و نام "گالاتیا" را بخود گرفت و با پیگمالیون ازدواج کرد.

 


 همچنین خدابانوی عشق و زیبائی روابط عاشقانه‌ای هم با مردان میرنده برقرار کرده‌است. مثلا وقتی که آفرودیت آنچیسز (Anchises) را در حال به چرا بردن گله‌اش در دشت دید، میل به او پیدا کرد زیرا که به‌قول هومر اندام آن پسر به زیبائی بدن یک خدا بود. آفرودیت خودش را به شکل یک زن زیبای زمینی در آورد و شوق او را بیدار کرد (با کلمات شیرین) و او را فریفت.
 وقتی که پسر به خواب فرو رفت، لباس فرم انسانی‌اش را به در آورد و بعد عاشق خود را از خواب بیدار کرد و از آن پسر باردار شد و همانوقت پسری از آفرودیت متولد شد که "آنیاس" نام گرفت (آنیاس، موسس و بنیان گزار شهر روم شد) آفرودیت به "آنچیسیز" می‌گوید مبادا کسی از هویت مادر این پسر خبردار بشود. اما آنچیسیز " بعدها روزی در حالت مستی داستان خودش و آفرودیت را بازگو می‌کند و آفرودیت با رعد به او می‌تازد و اورا مفلوج می‌کند.
 یکی دیگر از عشاق میرنده آفرودیت، "آدونیس" مردی زیبا و شکارچی چالاکی است. آفرودیت از اینکه او به‌دنبال حیوانات وحشی است احساس نگرانی می‌کند و به او هشدار می‌دهد اما "آدونیس" که شوق شکار و سر نترسی دارد گرفتار خواسته خود می‌شود و یک روز وقتی که در حال شکار است سگهای او به یک خوک وحشی حمله می‌کنند و "آدونیس" سگها را با نیزه زخمی می‌کند اما آنها که زخمی و خشمکین هستد به خود او حمله و او را تکه تکه می‌کنند.
 بعد از مرگ، "آدونیس" اجازه پیدا می‌کند که مدتی در سال را به جای جهان زیرین، به نزد آفرودیت برود و آفرودیت "ادونیس " را با پرسفونه به اشتراک می‌گذارد. این اسطوره، بنیان سیکل مرگ و بازگشت در فرقه "آدونیس" است. بازگشت سالانه آفرودیت نماد بازگشت باروری است.
 همانطور که در داستان "میرا" می‌بینیم، آفرودیت قدرت خود را بشکل اغواگری نشان می‌دهد. میرا، دختر کشیش معبد آفرودیت بود که عاشق پدر خود می‌شود. در بعضی از روایات، این آفرودیت است که چنین کششی در میرا تولید می‌کند چون که مادر میرا گفته بود که میرا از آفرودیت زیباتر است و خشم خدابانو را بر انگیخته بود و میرا هم افرودیت را نیایش نمی‌کرد. به هرحال این شد که میرا شب‌ها در لباس مبدل به نزد پدرش می‌رفت و با او معاشقه می‌کرد. بعد از چند بار دیدار، کشیش دریافت که آن زن اغواگر، دختر خودش است. (مترجم: بیخود نیست که به این فصل اجازه چاپ نداده‌اند).
پدر با فهمیدن این موضوع بسیار خشمگین و دلزده می‌شود و تصمیم به کشتن دخترش می‌گیرد ولی دختر فرار می‌کند و به خدایان دعا می‌کند تا او را نجات بدهند. فورا دعای او پاسخ داده می‌شود و او تبدیل به صمغ درخت خوشبوئی می‌شود.
 قربانی دیگر افرودیت، "فائیدرا" است که نامادری بخت برگشته "هیپولیتوس" است. هیپولیتوس جوانی است که خودش را وقف آرتیمس کرده و تارک دنیا شده بود. افرودیت "فائیدرا" را دست آویز قرار می‌دهد تا نارضایتی خودش را از تارک دنیا شدن و ترک نیایش و ترک عشق کردن "هیپولیتوس" نشان بدهد. آفرودیت کاری می‌کند که نامادری به‌طرز شدیدی عاشق پسر خوانده خود بشود.
 در آغاز "فائیدرا" بشدت در برابر این وسوسه خود مقاومت می‌کند و با تمنای خود می‌جنگد و سرانجام بیمار می‌شود. بالاخره یکی از کنیزان متوجه مسئله می‌شود و راز را به آن جوان می‌گوید. جوان که وحشت زده و بر آشفته است بر علیه نامادری می‌ایستد.
 "فائیدرا" که احساس حقارت و شرم می‌کند خودش را دار می‌زند و در نامه خودکشی، "هیپولیتوس" را متهم به تجاوز به خود می‌کند. وقتی که پدر، همسر خودکشی کرده و نامه را می‌بیند، "پوزیدون" خدای دریاها را به خود می‌خواند که پسرش را بکشد. وقتی "هیپولیتوس" درشکه‌اش را در کنار ساحل میرانده، پوزیدون موجی بلند و یک هیولای دریائی را برای ترساندن اسب‌های درشکه می‌فرستد. کالسکه وارونه و "هیپولیتوس" تا مرگ کشیده می‌شود و به این ترتیب آفرودیت انتقام خود را از او می‌گیرد.
 "سایکی" و "آتلانتا" دو زن دیگر هستند که بر اثر نفوذ آفرودیت دگرگون شده‌اند. در اسطوره اروس و سایکی، سایکی این بدبیاری را پیدا می‌کند که زیباترین زن و " افرودیت دومی" باشد که این موضوع خشم افرودیت را بر می‌انگیزد. در داستان سایکی، آفرودیت این خشم خود را در قالب ماموریت‌های غیر قابل انجام به سایکی نشان می‌دهد که سایکی موفق می‌شود همه آنها را انجام بدهد. بعد سایکی از حالت زن آسیب پذیر، به زنی رشدیافته تبدیل و نامیرنده می‌شود.
 در داستان آتلانتا نیز آفرودیت عامل استحاله است. آتلانتا یک زن میرنده است که با آرتیمس خدای باکره، همپا شناخته می‌شود. همانطور که قبلا اشاره شد، آتلانتا بر اثر انتخاب سیب طلائی همسر هیپومنس می‌شود.
 
کهن‌الگو (آرک تایپ) آفرودیت

آرک تایپ آفرودیت ناظر بر لذت عشق و زیبائی، میل و تمنای جسمی و جنسی است. قلمرو عشق برای بسیاری از زنان، نیروی کشش و جذبه دارد و قدرت در شخصیت زن به‌شمار می‌آید. آفرودیت می‌تواند مانند هرا و دیمیتر خیلی طلبکار و درخواست کننده باشد و می‌تواند زنان را ناگزیر به عملکرد خلاق و ایده خلاقیت سازد و همچنین می‌تواند حس حسادت شدیدی را در آن‌ها ایجاد کند.
 

آفرودیت در عشق

هر زنی به کسی عشق می‌ورزد که عاشق اوست. در آن لجظات عاشقی، آن زن، تشخص آرک‌تایپ آفرودیت است که ناگهان از یک زن معمولی، به یک خدابانوی عشق تبدیل گشته‌است. زن در آن حالت، احساس زیبائی، جذابیت و دلربائی عاشقانه می‌کند و تبدیل به ارکی‌تایپ عاشق می‌شود.
 وقتی کهن‌الگوی آفرودیت، بخش اعظمی از شخصیت زن را اشغال می‌کند، او تبدیل به زنی می‌شود که دائما عاشق و عاشق پیشه‌است و جاذبه جنسی فراوانی پیدا می‌کند. در ادیان پدر سالارانه یهودی- مسیحی و اسلامیِ، میل جنسی زن فروکاسته شده و در این فرهنگ‌ها زنی که دارای انرژی آفرودایتی باشد، روسپی و یا اغواگر قلمداد می‌شود و تائید نظر را جلب نمی‌کند. بنابراین وقتی که این آرک‌تایپ خودش را عیان می‌کند برای زن، دردسر ایجاد می‌کند و مسئله اخلاقی را به‌میان می‌کشد.
  کهن‌الگوی آفرودیت ناظر بر لذت عشق و زیبائی، میل و تمنای جسمی و جنسی‌است. قلمرو عشق برای بسیاری از زنان، نیروی کشش‌آوری دارد و در شخصیت زن، قدرت ایجاد می‌کند. آفرودیت می‌تواند مانند هرا و دیمیتر خیلی طلبکار و درخواست کننده باشد. آفرودیت زنان را ناگزیر به عملکرد خلاق و ایده خلاقیت می‌سازد.
 
در دام عشق

وقتی که افراد عاشق می‌شوند، هر یک، دیگری را در نور طلائیِ آفرودیتی می‌بینند که تنها زیبائی‌ها را نشان می‌دهد. فضا سحر انگیز می‌شود و یک حالت شوریدگی و شیدائی بر می‌خیزد. هر یک احساس زیبائی، منحصر به فرد بودن و احساس خداگونگی می‌کنند. زمینه انرژی کاملا احساسی و الکتریسیته عشق به همه جا منتشر و مغناطیس جاذبه همه جا در کار است. در این فضای طلائی که دور و بر عاشق و معشوق را احاطه می‌کند، همه حس‌ها تشدید شده و موسیقی، دلنوازتر و رایحه‌ها دلپذیرتر به مشام می‌رسند. حتی طعم غذا و احساس لمس کردن هم تجربه متفاوتی می‌گردد و خلاصه آفرودیت همه‌ی حواس پنجگانه را به سر حد اعلاء تیز و قوی می‌کند.
 اما وقتی کسی دچار عشق یک طرفه می‌شود، گوئی که توسط یک میل و تمنائی تسخیر شده که جز رنج و محنت چیزی برای او به ارمغان نمی‌آورد.
 
دوران کودکی و نوجوانی آفرودیت
 در کودکی، آفرودیت کوچک معصوم است و دلربائی‌های کودکانه دارد. این دلربائی‌ها می‌تواند با اقوام مرد بیشتر باشد. معمولا نظرهائی از این قبیل :" صبر کن بزرگ بشه ببین چه دلبری بشه" در مورد او گفته‌می‌شود. او از اینکه مرکز توجه باشد لذت می‌برد و معمولا در میهمانی‌ها مشغول رقص و دلربائی‌های کودکانه است. در حدود سن هشت و یا نه سالگی، آفرودیت کوچک با عجله سعی دارد که خود را بالغ‌تر از آنچه که هست نشان بدهد. خیلی زود عاشق می‌شود و در مورد معلمین مرد، خوانندگان و هنرپیشگان، رویابافی می‌کند. گاهی آفرودیت جوان با پسرهای فامیل و دور و بر شوخی می‌کند و یا حرکات دلبرانه نشان می‌دهد.

 


 
والدین آفرودیت
 برخی از والدین آفرودیت کوچک، او را همیشه نوازش، تشویق و لباس زیبا بر تن او می‌کنند و موهای او را آرایش و با روبانهای رنگی تزئین می‌کنند و یا در مسابقات زیبائی او را شرکت می‌دهند. اما وقتی که او به سن بلوغ و فعالیت جنسی می‌رسد، ناگهان والدین رفتار متفاوتی نشان می‌دهند و در این حالت است که الگوی مخرب بوجود می‌آید: پدر و مادری که او را به دلربائی تشویق کرده بودند، حالا او را برای همین کار تنبیه می‌کنند. این دو روئی و نفاق پدر مادر در پراکندن حالات جنسی کودک و همینطور معلم اخلاق او شدن بسیار مخرب است .
پدر ناگهان احساس دوری از دختر زیبا و جوان خود می‌کند و او را کمتر به خود می‌پذیرد و دختر هم از پدر فاصله می‌گیرد گوئی که هر دو خوف و وحشت زنای محارم در ناآگاهشان آنها را از هم دور می‌کند.
مادر هم احساسات گوناگونی به آفرودیت جوان دارد. بعضی مادرها کنترل کننده‌تر می‌شوند و راجع به لباس، موسیقی و هر کار دیگر دخترشان سختگیری می‌کنند. معاشرت‌ها و رفت و آمدهای دخترشان را محدود می‌کنند و با دخترجوان مثل یک موجود تشنه شهوت که باید جلوی او را گرفت رفتار می‌کنند.

بعضی مادران هم احساس رقابت و حسادت به دخترانشان پیدا می‌کنند و از زیبائی و جوانی دخترشان احساس تهدید شدگی می‌کنند. گاهی هم با دوستان پسرِ دخترشان به دلربائی می‌پردازند (مترجم: به نظرم بیشتر، مادران غربی مورد مثال است)
اما بهترین والدین برای آفرودیت جوان، آنانی هستند که از ابتدا با دخترشان مثل یک شئی زیبا رفتار نمی‌کنند و رفتارشان مثبت، یکنواخت و متعادل است و انرژی آفرودیت جوان را به هنر، خلاقیت و مهربانی با دیگران هدایت می‌کنند. در دوران بلوغ برای دختر جوان راهنمای دلسوزی می‌شوند و محدودیت‌هائی که برای او قائل می‌شوند معقول و قابل اجرا است.
 دوران بلوغ زن آفرودیتی
 دوران بلوغ برای این دسته از دختران جوان، دوران بسیار خطرناکی است. تصویری که دختر جوان از خود و از چهره و وزن خود دارد و عدم اعتماد به نفس در این زمینه ممکن‌ست منجر به مشکلات تغذیه و لاغری مفرط بشود. از سوئی دیگر، خطرات حاملگی‌های ناخواسته و بیماری‌های مقاربتی بر اثر نادانی و پس زده شدن و تائید نشدن از طرف دخترهای خوب از دیگر مشکلات آفرودیت جوان است. گاهی این سرخوردگی و فرو دادن انرژی آفرودیتی در حالت تفریط، تا جائی به پیش می‌رود که او این حس فروخورده را به لایه زیرین آگاهی بفرستد و بعد، این انرژی تبدیل به احساس اخلاقی افراطی و مذهبی شدید شده و به حالت "سایه" برروی دختران دیگر پراکنده بشود و او آنها را به‌شدت مورد قضاوت قرار بدهد و دیگران را برای کاری که خودش به‌شدت مایل است انجام بدهد سرزنش کند. اگر در شخصیت آفرودیت جوان، "هرا" هم وجود داشته‌باشد، آنوقت ممکن است که ازدواج زود هنگامی داشته باشد و خیلی زود وارد زناشوئی بشود و اگر "آتنا" را در شخصیت خود داشته باشد می‌تواند ترکیبی از استراتژی و سکسوآلیته داشته باشد که در این صورت او از خودش هم مواظبت و حمایت خواهد کرد. یعنی هم حواس خود را جمع می‌کند و هم به جستجوی لذت است.
  شغل و کار در زندگی زن آفرودیتی
 آفرودیت از لحاظ احساسی خیلی اهل کار و محیط کار نیست. او دوست دارد در محیط کار، تنوع فراوانی داشته‌باشد و کار یکنواخت را دوست نخواهد داشت. معمولا شغل آفرودیت جوان، موسیقی، هنر، نویسندگی، رقص و درام است و یا با مردم بودن مثل معلمی و تراپیست بودن و یا ادیتوری (ویرایشگری). بنابراین او یا عاشق کارش است و یا از آن متنفر و حد وسط هم ندارد! هیچ چیزی مثل تکرار و یکنواختی آفرودیت را از کار دلزده نمی‌کند. او ترجیح می‌دهد که حقوق کمتری بگیرد ولی کارش را بیشتر دوست داشته‌باشد.
 
رابطه با مردان
 زنان آفرودیتی به‌طرف مردانی که مطلقا برای آن‌ها مناسب نیست کشیده می‌شوند. مگر آنکه یک خدابانوی قوی دیگری در روان آنها حضور داشته باشد وگرنه انتخاب زن آفرودیتی، عینا مثل انتخاب خودِ خدا بانو خواهد بود از میان مردان اهل صنعت و هنر، پیچیده و با احساسات بالا و پائین مثل هفایستوس و یا خدای جنگ آرس و یا مرد بسیار باهوش و گریز پائی مثل هرمس خواهد بود. این مردها یا مردهائی هستند که نمی‌خواهند قدرت خانه به دستشان باشد و سرشان به کار خودشان است و یا بسیار بازیگوش‌اند و اصلا نمی‌خواهند تن به ازدواج بدهند. هفائستوس درون گرا که خشم خود را فرو خورده و آن را تبدیل به کار خلاق نموده، می‌تواند در قالب مردی که رابطه‌اش با خانواده خودش خیلی خوب نیست (درست مثل خود هفاستیوس که مادرش او را از خود رانده) و به‌ همین دلیل با زنان حالت عشق و تنفر همیشگی دارد ممکن است به‌سوی آفرودیت جذب شود و آفرودیت هم جذب هنرهای او بشود و از اینکه خیلی حس کنترل و مالکیت ندارد و زیاد به پرو پای او نمی‌پیچید و آزادش می‌گذارد، برای زن آفرودیتی جذاب به‌نظر بیاید.
مرد دیگری که ممکن است برای آفرودیت جذاب به‌نظر بیاید، مرد آرسی است. زن آفرودیتی با این مرد یک رابطه چالش آمیز و شورمندانه توام با قهر و آشتی فراوان و به طور کلی روابط آتشین داشته باشد که البته اینگونه روابط زیاد هم طول نخواهد کشید مگر آنکه مرد آرسی بتواند انگیزه و عصبانیت‌های آنی خودش را کنترل کند و زن آفرودیتی هم "هرا" را در خود داشته باشد.
 مرد دیگری که می‌تواند برای آفرودیت جذاب باشد، مرد هرمسی است. مردی کودک صفت، اهل حرف و بحث، جالب و خوش مشرب و با هوش. این مرد با بازی کردن با آفرودیت و "شاید" گفتن‌هایش به او، او را دائما به خود مشغول نگاه می‌دارد. چنین رابطه‌ای ممکن است تعهد و الزامی نداشته و یک رابطه آزادی باشد مگر آنکه باز آفرودیت "هرا" را درکنار خود داشته و یا مرد هرمسی، یک بازرگان و یا مربی و مردی بالغ باشد، یعنی جوان ابدی نباشد.
 ازدواج
 زن آفرودیتی اگر "هرا " را در کنار خود داشته باشد ازدواج موفقی خواهد داشت زیرا هم تعهد و هم جذابیت جنسی در این ازدواج قوی است. در غیر اینصورت ماندن در یک ازدواج برای زن آفرودیتی معمولا آسان نیست و احتمال طلاق‌ها و ازدواج‌های چندین باره بسیار زیاد است. الیزابت تیلور یک نمونه از چنین زنی است.
 
 زن آفرودیتی در ارتباط باسایر زنان
 زنهای آفرودیتی برای زنهای دیگر قابل اعتماد نیستند، بخصوص زنهای "هرا" مانند. از قضا زن آفرودیتی هر چه کمتر متوجه تاثیرش بر روی مردان است، آشوب برانگیزتر است. مثلا ممکن است زن آفرودیتی به یک میهمانی برود و با مردی به بحث و گفتگوی گرمی بپردازد. این حرکت باعث حسادت و احساس ترس و احساس بسیار نامطلوبی بر روی زنان دیگر حاضر در میهمانی خواهد گذاشت. زن آفرودتی حتی اگر خودش متوجه نباشد با درگیر شدن گفتگو با هر مردی یک نور طلائی به دور خود و آن مرد افکنده است و حاضران در آن مجلس کاملا متوجه شده و برانگیخته می‌شوند.
 زن آفرودیتی با این حال دوستان فراوانی دارد (که معمولا "هرا" ها در میان آنها نیستند) که کم و بیش یا مانند خودش هستند و یا مثل ندیمه برای او خدمت می‌کنند و از اینکه دوست او هستند و به ماجراهای او گوش می‌دهند لذت می‌برند. البته دوستی‌های زنان آفرودیتی تا وقتی که تهدیدی برای این دوستان نباشد باقی می‌ماند.
 
فرزندان
 زنان آفرودیتی بچه ها را دوست دارند و بچه ها هم آنها را دوست دارند. بچه ها بدون قضاوت با او برخورد می‌کنند و جذابیت او را می‌ستایند. زن آفرودیتی قابلیت‌های بچه ها را بیرون می‌کشد و آنها را تشویق می‌کند و بچه‌ها در کنار او احساس خلاقیت، سرزندگی و با استعدادی می‌کنند. زن آفرودیتی بچه‌ها را هم افسون و به خودش جلب می‌کند. او به فرزندان خودش، آزادی و استقلال می‌دهد به شرطی‌که کمی "دیمیتر" هم در او باشد.
 اما اگر دیمیتر در او نباشد می‌تواند بچه‌هایش که مانند خودش زیبا و با شکوه‌اند را حبس کند و مانع شکوفائی‌شان بشود ( حسادت) و ضمنا نیاز بچه‌ها به امنیت و تداوم را بر آورده نکند و در رفتارش بی ثباتی کند که برای فرزندان او عواقب خوبی نخواهد داشت. این بچه‌ها گاهی از مادرشان توجه زیادی به رسم خوش باشی مادرشان در لجظه می‌گیرند و بعد ناگهان برای مدتی رها می‌شوند. یکی از بیمارانم که مادر آفرودیتی داشت تعریف می‌کرد که مادرش او را در خانه با یک مستخدم برای مدتهای طولانی تنها می‌گذاشت. آن بیمار تعریف میکرد که بازگشت مادر به خانه خیلی با مراسم بود. مادر پرواز کنان به داخل خانه وارد می‌شد و دستهایش را بسوی من باز میکرد گوئی که مهمترین آدم دنیا دارد این تشریفات را انجام می‌دهد. مادر که به خانه وارد می‌شد گوئی آفتاب هم در خانه می‌درخشید! گوئی که یک خدابانو وارد خانه شده است. با آنکه این بیمار من از مادرش رنجیده و خشمگین بود وقتی چشمش به مادر می‌افتاد جاذبه حضوری مادر، همه چیز را از یاد او می‌برد. این بیمار با احساس ناتوانی و ناقابلی رشد کرده و احساس پوچی می‌کرد در حالیکه قابلیت‌های بسیاری را در خود داشت.
 وقتی که یک مادر آفرودیتی توجه دائم و شدید خود را بر روی پسرش دارد، این در رابطه آن پسر با همسر آینده‌اش بسیار تاثیر گذار خواهد بود و همینطور در حرمت نفس آن پسر که ممکن است به افسردگی بیانجامد، بسیار موثر خواهد بود. زن آفرودیتی می‌تواند پسرش را در چنگ خود نگاه دارد ولی توجه خودش به جائی دیگر معطوف باشد و فرزند پسر را در حالتی خیلی ناتوان، شرمنده و تهی از خود نگاه دارد و مثل این می‌شود که این پسر دائما در حال باز پس گرفتن مادر از رقیب است. در سنین بالاتر، آنوقت این مرد است که می‌خواهد به مادرش مسلط بشود. بر اساس  تجربیات دوران کودکی، ممکن است اعتماد مرد به طور کلی نسبت به همه زنان از دست برود و گمان کند که همه زنان مانند مادر خود هستند.
 
آفرودیت در میانسالی
 مسئله کتمان ناپذیر سن و گذاشتن رو به پیری، برای آفرودیتی که مهمترین چیز در شخصیت او زیبائی‌اش بوده بسیار دردناک است. وقتی که او متوجه می‌شود که زیبائی‌اش رو به افول گذاشته، دیگر آن توجه عمیقی که به دیگران می‌کرد به‌طوریکه در دیگری حل می‌شد را تغییر می‌دهد. زن آفرودیتی نمی‌داند که زیبائی جسمانی او در مقابل جاذبه روحی او آنقدرها هم مهم نیست و این خاصیت مغناطیسی، بیشتر در کاراکتر او بوده تا در زیبائی جسمی او. در ارتباط با مردان کماکان او جذاب است و ممکن است به‌نظر بیاید که از مردان دلبری و با آن‌ها شوخی می‌کند ولی وقتی پیشنهادی را رد کند، مردان نسبت به او خشمگین و سرخورده شده، خشم خود را به او نشان می‌دهند. او نیز متقابلا از اینکه چنین رفتاری با او می‌شود خشمگین می‌گردد و نمی‌داند که چه اتفاقی افتاده که با او اینطور رفتار می‌شود. بعد ها زنان آفرودیتی یاد می‌گیرند که این الگوی رفتاری را باید عوض کنند و همیشه خود را غیر قابل دسترس و درگیر رابطه با شخصی نشان بدهند تا سوءتفاهم دیگری پیش نیاید.
 ولی برای زنان آفرودیتی که هنر و حرفه‌ای دارند، میانسالی آنقدر هم مسئله بر انگیز نیست. معمولا این گونه زن‌ها خودشان را در کار و فعالیت غرق می‌کنند و به توسعه فن و هنرهای دیگر می‌پردارند.


 زن آفرودیتی در پیری
 بعضی از زنان آفرودیتی گنجایش دیدن زیبائی در درون چیزها را دارند و همیشه کمی با چیزی که به آن چشم دارند عشق می‌ورزند. این گونه زنان با جذابیت و وقار پیر می‌شوند و توجه‌شان در سنین پیری کاملا به سوی خلاقیت و کارهائی‌است که در اجتماع انجام می‌دهند. همیشه زنده دل‌اند و دیگران را به خوشی دعوت می‌کنند.
آفرودیت اگر در جامعه‌ای زندگی کند که سکسوآلیته برای زنان ارزش اخلاقی ندارد، ممکن است توجه خود را به مردان به‌کلی از دست بدهد و نسبت به اینکه احساس شوق دارد حس بدی به خودش داشته باشد و احساس گناه کند. در اینجاست که او با بخش عظیمی از واقعییت زنانگی خودش قطع رابطه می‌کند و سرزندگی و شوق به زندگی را از دست می‌دهد.
 آفرودیت در لحظه‌های زندگی
 زنان آفرودیتی در لجظه زندگی می‌کنند و زندگی را همانطور که هست در می‌یابند و از آن لذت می‌برند. در یک لحظه ممکن است کارهائی انجام بدهند که به پی آمد آن اصلا فکر نکنند. مثلا یک چیز گرانبها بخرند در حالیکه نتوانند تقبل کنند و یا برنامه‌هائی در زندگی پیاده کنند که پرداخت‌های سنگینی داشته باشد. ذهنیت زن آفرودیتی به هیچ وجه عاقبت‌بین و آینده نگر نیست و ممکن است به خاطر دنبال دل رفتن و خوش باشی بعدها با مشکلات شدید مالی روبه رو بشود.
 زخمی‌های عشق
 زن آفرودیتی مردان بسیاری رابه اصطلاح "زخمی عشق" می‌کند. از آنجائی‌که خودش به سادگی عاشق می‌شود و هر بار هم مطمئن است که این بار، مرد ایده آل‌اش را پیدا کرده ولی بعد فکرش عوض می‌شود و از آن عشق فارغ می‌شود. در نتیجه ممکن است زن‌های آفرودیتی تعداد بسیار زیادی ماجراهای عشقی را پشت سر گذاشته باشند.
تراژدی دیگری که برای زن آفرودیتی ممکن است رخ بدهد این است که از آغاز، مصرانه عاشق فردی می‌شود که به‌هیچ وجه قابل دسترس نیست و آینده‌ای با او نخواهد داشت و ارتباط فقط برای مدتی کوتاه است که در این صورت این اوست که زخمی می‌شود و وارد یک رابطه مخرب شده‌است.
آزاد کردن زن آفرودیتی از الگوی رابطه‌های تکراری ویرانگرش کار آسانی نیست. بهترین روش درمانگری این است که او به این الگوهای رفتاری خودش و به خدابانو واقف شود و بداند که چه انگیزه‌هائی در او مشغول به کارند. ضمنا روی آوردن به حرفه و کار و مشغول شدن به یک هنر و تخصص می‌تواند توجه او را تا حدی از آن الگوی ویرانگر، معطوف به کارهای سازنده کند که در اینصورت "آتنا" و "آرتمیس" در او بیدار می‌شوند و به یاری اش می‌شتابند. اگر "هستیا" در او بیدار شود او ممکن است از وسوسه‌های جهان بیرون چشم بپوشد و نگاهش به درون خود باشد و جذابیت روحی خود را به شکل تجربه‌های معنوی آشکار کند.

 

ترجمه دوست عزیز، خانم دکتر نسرین بیرق‌دار

ویرایش: عاطفه برزین

بخش اول راجع به آفرودیت را از اینجا بخوانید

روانشناسی تحلیلی/ یونگ

بازدید 17619 بار
منتشرشده در تیپ‌های شخصیتی آرک‌تایپی
محتوای بیشتر در این بخش: « آفرودیت Aphrodite الهه بانوی عشق , آرتمیس الهه‌ی هدفگیر Artemis »
بازگشت به بالا

طراحی و بهینه سازی توسط گروه مشاورین سپنج