واضح است که اگر کسی شناختی از خودش نداشته باشد دیگران چون از بیرون شخص و سایههایی که خودش قادر به دیدنشان نیست را میبینند، بهتر از او نقاط ضعف و پاشنه آشیلش را متوجه میشوند. پس کنترل و حتی استثمار بیشتری میتوانند روی او داشته باشند.
3- از همه بدتر زمانیست که شخص کهن الگوهای جنگجوی درونش ضعیفاند و او قادر به دفاع از حرایم و مرزهایش نیست، جنگجویی که نه از جایگاه قربانی و زخمی که با عشق و آگاهی بتواند از ما و مرزهای هر روز به تاراج رفتهامان دفاع کند!
اگر ما خودمان را ضعیف و بیقدرت، باور داشته باشیم و از تقوای سیاه دل* چیزی ندانیم دیگران هم ما را اینگونه باور میکنند و به ما آسیب میزنند.
پس برای داشتن زندگی بهتر میبایست بجنگیم اما نه از روی کینه و با حالی زخمی و قربانی.
دقت کردهاید که بعضی آدمها (خصوصا گروه مادر گونه) و یا افرادی که به هر علت مورد انواع تجاوز (ورود دیگران به مرزهایشان) قرار میگیرند، خودشان را قربانی زندگی میدانند و به حالت یک آدم فدا شده و زخمی به اغلب آدمها حمله میکنند و با آنها می جنگند؟ .
در واقع، جنگیدن، وقتی صحیح عمل میکند که در جهت دفاع و حفظ حرایم و مرزها باشد و همراه با عشق و عاطفه که فقط در جهت پیروزی خود شخص نباشد و برای نجات و رفاه دیگران نیز بجنگد و البته بدون انتظار.
* تقوای سیاه دل: میبایست به قدرتهای آرک تایپی نهفته درونمان آگاه باشیم و معادل آن را بشناسیم بدون اینکه آن را در بیرون به کار ببریم مگر به ضرورت دفاع. به طور مثال قدرت حیلهگری و کلاشی و دروغ را بشناسیم نه برای اینکه خود به آن عمل کنیم بلکه مراقب باشیم کسی علیه ما این گونه موارد را اعمال نکند
پس باید بیشتر و بیشتر مراقب مرزهایمان باشیم و خطا و کلکها را بشناسیم تا مورد ظلم قرار نگیریم!
عاطفه برزین
سال 86