مدیریت نظارت بر فرزند
شاید هیچ پدر و مادری، در هر طیفی از سطح آگاهی، قصد مستقیم آزار و آسیب به فرزندش را نداشته باشد و یا هرگز نخواهد او را از محیط، ایزوله کند تا تحت کنترل و نظارت خود نگه دارد اما، متاسفانه، ممکنست که اتفاق بیافتد و نظارت و مدیریت دلسوزانه از سر همراهی، جای خود را به کنترل آسیبزننده بدهد. کنترلی که فرزند، آن را دخالت، مزاحمت، زورگویی و یا حتی ظلم، بپندارد و در نتیجه نه تنها مشکل و مشکلات اصلی، حل نشوند بلکه ارتباط پر مهر والدین با آنها دچار اختلال و یا حتی قطع کلامی شود.
بهنظر نمیرسد، لازم به توضیح مفصل باشد که این قطع و یا کمرنگی ارتباط، چه عواقب وخیمی را میتواند به وجود بیاورد و مواردی مثل انتخاب دوستان ناشایست، افسردگی، منزوی شدن، بیانگیزگی برای رسیدن به اهداف اصلی زندگی، ارتباطات ناموفق و …میتوانند از عواقب این بههم ریختگیهای به ظاهر ساده باشند، که البته، آثار عدم مدیریت مناسب والدین، به سطح درک و پذیرش فرزندان هم بستگی دارد و هرچه فرزند، صبور، منعطف و داناتر باشد، کمتر آسیب خواهد خورد.
در مطلب پیش رو، سعی میشود، نکاتی که والدین و فرزند بهترست رعایت کنند، تا در تعامل بهتری باشند و نظارت و همراهی خردمندانه از سمت والدین و پذیرشی هوشمندانه از سمت فرزند، صورت بگیرد، آورده خواهد شد.
اما قبل از آن بد نیست به موضوع جالب و عجیبی اشاره شود که در هر فرد حتی والدین اتفاق میافتد، پدیدهای به نام “همانند سازی با اولیاء” و گاهی حتی یکی شدن با خود آنها. یعنی ما گاهی رفتارهایی را که حتی نمیپسندیم، از والدینمان کپی کرده و در شرایطی ناخودآگاهی، انجام میدهیم، پس خیلی بهترست، بیشتر از قبل مراقب رفتارمان و یا همانند سازیهایمان باشیم تا آنچه دوست نداریم دیگران به سرمان بیاورند، را انجام ندهیم، و هرگز از رفتار فرزندان شوکه نشویم و با دقت ببینیم خود داریم چه میکنیم؟ آیا رفتار و کلاممان با هم مطابقت دارد و به آنچه میاندیشیم یا نصیحت میکنیم، صادقانه عمل میکنیم؟
چند نکته پیرامون مراقبت بدون مزاحمت برای والدین:
با این توضیح که تمام این موارد با هم در ارتباط هستند، ترتیب خاصی ندارند و بسته به شرایط مدیریتی ما، ممکن است جا به جا شوند:
1_ مهمترین مسئله ارتباطی بزرگترها با فرزندان، دوست و همراه بودن آنهاست. اگر ارتباط، صمیمانه نباشد، هر صحبت عادی و حتی روزمرهای، حکم دستور یا نصیحت میگیرد.
برای دوست شدن، بهترست این نکات را رعایت کنیم:
1_1:شناخت بهتری از روحیات فرزندمان داشتهباشیم و به علاقه و سلیقههای هنری، ورزشی یا حتی تفریحی فرزندمان توجه کنیم و اگر هنوز خودش نتوانسته آنها را بیابد برای یافتن آنها به کمک او بیاییم، او را تشویق کنیم تا شروع کند و اگر تا به حال به این موارد، توجهی نداشتیم، توجه و با او در این زمینهها همراهی داشتهباشیم. به این شکل، بعد از مدتی، ما دیگر جزو دوستان آنها هستیم نه والدی سختگیر!
1_2: سعی کنیم هنگام صحبت با آنها، به زبان بدن و حالت نشستن یا ایستادن آنها توجه کنیم و خود را به وضعیت بدنی و کلامی آنها نزدیک کنیم. این گونه صحبت کردن، تاثیر دوستانهتری نسبت به مدلِ دستوریِ تحکمی خواهد داشت!
1_3: اگر در شرایط عصبی، غیظ و خشم (چه بابت مسائل شخصی یا بیرونی و چه بابت رفتار اشتباه فرزند) هستیم، هرگز وارد مباحثه نشویم چون نتیجهی عکس و حتی گاه خطرناکی به دنبال خواهد داشت، خشم و عصبانیتمان را مدیریت کنیم، نفسهای عمیق بکشیم، از یک تا 20 بشمریم، آب خنک بنوشیم و از ضمیر “تو” استفاده نکنیم و سپس برای صحبت آماده شویم و یا زمان بهتری را برای این مهم در نظر بگیریم.
1_4: تُن صدا و حالت دستان و صورت ما نقش مهمی در تاثیر کلاممان دارد. پس به آرامی، سخن بگوییم و دستانمان را در هم قفل و بسته نکنیم و یا به کمر نزنیم. بهتر است فرم رهایی به دستانمان دهیم.
2_ یافتن مشکلات:
2_1: اگر از قبل توانسته باشیم، دوست و همراه خوب فرزندمان باشیم، حتماً به راحتی خواهیم توانست مشکلات او را درک کنیم و یا بابت آسیبهای در راه، آمادگی و مدیریت داشته باشیم. پس مشاهده خود را خصوصاً وقتی فرزند، تغییر رفتار دارد و یا مود (خُلقاش) عوض شده، دقیقتر سازیم. مثلا اگر ساکتتر و یا پرحرف شده، ممکن است نشانهی مشکلی باشد که او را به واکنش دفاعی، جهت سرکوب آن احساس وادار کرده است. شناخت نشانههای واکنش دفاعی نیز میتواند به این امر کمک کند.
2_2: پس از شناخت مشکل و پذیرش فرزند، با یکدیگر گفتگوی صمیمانهای صورت دهیم که حالت مشاوره داشتهباشد. در جلسات مشاوره، تعامل، دو طرفه یا چند طرفهست و هیچگاه یک نفر به تنهایی حرف نمیزند. گاهی باید بگذاریم خودش مراحل شکلگیری مشکل را بگوید و از میان همین صحبتها راه حلش را بیابد و ما نیز، کمک و با احترام به نظراتش، او را یاری کنیم خصوصا اگر راه را به اشتباه میرود با ذکر مثالهای مختلف از خودمان یا شرایط مشابه فرزند، به حل مسئله کمک نماییم.
2_3: اگر تا به اینجا نتوانستیم راه حلی بیابیم، بهترست روی کاغذ مسیر اتفاق را مرحله به مرحله یادداشت کنیم (بهترست با دست فرزند، این کار انجام شود) و بعد راهحلها و برداشتهای مختلفمان را نیز بنویسیم، در اغلب موارد ادراک ما از مسئله، از آغاز اشتباه بوده، بنابراین ممکن است مشکل یا وجود نداشته و یا بسیار ساده، قابل حل باشد.
2_4: بعد از نوشتن راههای مختلف پیشنهادی و اولویت بندی آنها، انتخاب بهترینها توسط خود فرزند و با یاری ما انجام گردد و به مرحله عمل رود. به خاطر داشتهباشیم که پذیرش واقعی ذهنی، مقدم بر عمل است.
در ضمن، به دلیل پیشرفت تکنولوژی و تکامل ژنهای هوش، نسل فرزندانمان از بهرهی هوشی بالاتری برخوردارند، حساسیت آنها بیشتر است و نصیحت دستوری را کمتر میپذیرند، فرزندان از سن بلوغ به بعد، اراده بر استقلالی بیشتر دارند و این حق بدیهی آنها و از نشانههای رشد است پس همسان سازی در جهت رشد و دوستی با حفظ ِمرزها و احترام بین طرفین، میتواند کمک مهمی در نظارت اولیاء باشد.
فرزند عزیز هم یادش بماند که بزرگترها هیچ قصدی جز خیر و صلاح برای آنها ندارند، پذیرش هوشمندانه این رفاقت، به یقین راه بهتر شدن روابط و حل مشکلات خواهد بود.
عاطفه برزین
روانشناس شخصیت و مشاور انتخاب «رشته_شغل» برمبنای تیپهای شخصیتی