مدیران موثر چه کسانی هستند؟
مدیران اثربخش، منابع انسانی را به طرقی به کار میگیرند که هم به عملکرد عالی سازمان و هم سطح مطلوب رضایت خاطر کارکنان منجر گردد. بنابراین توجه و علاقه توأم به عملکرد و رضایت خاطر موضوع اصلی مدیریت در محیطهای کاریست.
اصطلاح کیفیت زندگی کاری شاخصی ست برای سنجش کیفیت کلی تجربیات انسانی در محیط کار که میتواند شامل این موارد باشد:
ارائه پرداخت منصفانه و کافی در برابر کاری که به خوبی انجام میشود
تأمین شرایط کاری ایمن و سالم
تمهید فرصتهایی برای یادگیری و کسب مهارتهای جدید
ایجاد زمینه رشد و پیشرفت در مسیر ترقی
حمایت از حقوق فردی کارکنان
تقویت روحیه کارکنان و ایجاد حس افتخار به کار و سازمان در آنان
ایجاد تعادل روحی و روانی
سطوح مدیریت نیز به سه بخش تقسیم میشود:
سطح عملیاتی(سرپرستی)
سطح میانی
سطح عالی
توضیح :
مدیران سطوح عملیاتی: پرمشغله هستند و بیشتر وقتشان صرف حل و فصل مسائل آتی و نظارت امور میشود و اغلب فرصت مطالعه و گزارش نویسی ندارند.
مدیران سطوح میانی: رابط بین مدیریت عالی و عملیاتی هستند و نظارت و گزارش دهی به عهده آنهاست. تحلیل داده ها، جمع آوری اطلاعات تهیه و تنظیم و طرحهای عملی بر مبنای تصمیمات مدیران عالی، برنامه ریزی فعالیت های سرپرستان و هدایت آنها برای رسیدن به اهداف سازمان، همچنین تنظیم برنامههای میان مدت و بلند مدت، به عهده این گروه است.
تعداد جلسات مدیران میانی با بخش خودشان، زیاد است و فرصت مطالعه نیز دارند و این مهم میبایست صورت بگیرد.
نکته قابل توجه اینست که به تدریج به دلیل فناوری اطلاعات و نرم افزارها، سطوح میانی رو به انقراض هستند.
مدیران عالی: بخش عمده کار مدیران عالی از حیث مشغله و پویایی با کار مدیران عملیاتی مشابه است. آنها عملکرد کلی واحدهای عمده را ارزیابی و بیشتر وقت خود را صرف مدیران هم سطح خارج سازمان میکنند.
تحقیقات نشان داده است که افراد در حدود 20 تا 30 درصد توانایی خود کار میکنند ولی یک مدیر موثر میتواند با مدیریت موثر استفاده از توانایی افراد را به 80 تا 90درصد برساند!
حال پرسشی که مطرح میشود اینست که چگونه یک مدیر میتواند موفق و موثر باشد؟
در پاسخ باید گفت برای یک مدیر و یا حتی یک فرد موفق و موثر در زندگی شخصی، بهرهمندی از تواناییهای ذاتی(بالقوه) و اکتسابی معینی ضرورت دارد.
مدیریت موثر میبایست تواناییهای فنی، طراحی، ادراکی و توان حل مسائل را داشته باشد.
موفقیت مدیران از طرفی در گرو همکاری با افراد متعددیست و از آنجا که رهبری مترادف با نفوذ است و یکی از مسیرهای اعمال نفوذ، استفاده از قدرت است، مدیر باید از انواع منابع قدرت، بهره ببرد تا بتواند همکاری دیگران را جلب کند.
منابع قدرت به دو دسته تقسیم میشوند:
منابعی که از منصب و مقام ناشی میشود(قدرت پاداش، سرکوب یا تنبیه و مشروعیت)
منابعی که از توان شخصی مدیر نشأت میگیرد( قدرت مهارت و صلاحیت)
نکته جالب در اینجاست که اگر مدیر با مسئول مستقیم و یا حتی زیردستان خود رابطه مطلوبی نداشتهباشد نمیتواند از همه اختیارات خود استفاده کند!
بنابراین نکته حائز اهمیتی که در سلسله مطالب “مدیریت به زبان ساده” قبلا نیز به آن اشاره گردید، ضرورت وجود مربی(coach) و یا تربیت مدیران میانی به عنوان کوچ، باز هم مطرح میشود تا این گروه بتوانند مطابق تواناییهای افراد با شغل انتخابی آنها و ترغیب و تشویق به همکاری مناسب و ایجاد ارتباطی مطلوب بین افراد با همکاران و مدیران بالاترشان، سازمانی موثر و کارآ بیافرینند و به تداوم و حداکثر بهره وری آن بپردازند.
با برداشتی از کتاب مبانی سازمان مدیریت “دکتر علی رضاییان”
پینوشت: دکتر رضاییان در ادامه مبحث عوامل موفقیت یک مدیر با اشاره به نظر دکتر مطهری، به عامل و آثار امدادهای غیبی در مدیریت اشاره میکند بدون هیچ توضیحی…
به نظر میرسد بتوان با شرحی دیگر، این عامل را به صورت جداگانه در مبحث بازتاب اعمال فرد در کائنات و یا سطوح انرژی تعریف کرد که هرچه فرد با درونیات و انرژیهای بالقوه خود آشناتر باشد، بازتاب مثبت و موثرتری در تمامی امور خود دریافت خواهد کرد
عاطفه برزین