فروید و یونگ که از بنیانگذاران روانکاوی هستندو باقی روانکاوان شهیری چون لَکَن، معتقدند از معدود راههای ارتباط با دنیای رونان و درون، توجه به رویا و خوابهایمان و تفسیر بهجا و صحیح از آنست، چرا که به نظر میرسد روان، بدون تسلط ایگو یا ذهن، مشغول به جبران آنچه در واقعیت برایش دست نیافتنیست، هست
و یا نمادها، اشکال و تصاویری که دیدهمیشوند پیامیست از ناخوداگاه، کائنات و درون برای نشان دادن خرابیهای وضع روان، هشدار و یا حتی تایید اعمالی که ما در واقعیت در حال انجام آن هستیم!
موضوع جالب اینست که اگر خوابهای رویابین، بیپیام، درهم و مبتنی بر جبران یا تصحیح رفتارهای روزمره باشد، این شخص چنین خوابهایی را به یاد نمیآورد و یا زود فراموش میکند و اگر فردی منطقی و مشغول به ذهنیات حسی(sensation) یعنی خیلی آدم بده بستانیِ دوـ دوتا چهارتایی باشد نیز معتقدست اصلا رویا نمیبیند چون یا دلش نمیخواهد به یاد آورد یا نیروی کنترل و فیلترینگ ذهنش بسیار بالاست و این مسائل را خرافات و مسخره میداند!
حال اگر ناخوداگاهِ فرد به مرحلهای هشداری برسد، رویا بین یک پیام را به صورت تکراری در خواب میبیند و یا آن پیام، با شکلهای مشابه و سریالی ظاهر میشود و حتما همه ما ازین تجربیات داریم!
و باز تکرار این نکته ضروریست که اگرچه هر شخصی بیش از دیگران از حال خود و ارتباط با نماد و اشخاص دیده شده در خواب خود خبر و البته بستگی زیادی نیز با باورهای ماندگار شده در ذهن فرد دارد اما تفسیر عجولانهی نابخردانه، ممکنست اثری نامناسب بر ذهن و یا رویدادی که قرارست اتفاق بیافتد بگذارد.
این که میگویم، تفسیر خواب بستگی زیادی به باورها و نمادهای نقش گرفته خانواده یا قومیت و حتی فرهنگی فرد دارد را با یک مثال توضیح میدهم:
به یاد دارم که از کودکی هر وقت خواب کفش، جاکفشی و یا درِ خانه و مسجدی با کفشهای فراوان میدیدم و به مادرم میگفتم، استغفراللهی میگفت و غُرغری میکرد که خوابهات را به کسی نگو ولی کفش نشانهی غمست و من بعداز آن یاد گرفتم که خوابهام را برای کسی حتی مادرم، بازگو نکنم اما یاد نگرفتم تفسیرش را عوض کنم و طبعاً تا قبل از یادگیری آموختههای یونگ و بعد از دیدن این مدل خواب، غم میدیدم!
در حالیکه بعدها متوجه شدم در فرهنگهای مختلف، کفش تعابیر مختلفی از جمله، نماد پایافزار و نشانگر راهی جدید دارد و یا نشان دهندهی ماسک و پرسونا و یا حتی نماد مسائل جنسیست ولی چون در فرهنگ خانواده یا شهر مادری اینگونه تفسیر شده و یا حتی خود مادر و به تجربهای که هر بار برایش بعد از دیدن خوابی خاص رخ داده، در ذهن او نهادینه شده و ممکنست حتی این تصور از نیاکان او به ارث گرفتهشده باشد و در ناخوداگاه جمعی جایگیرد!
نماد تکرار شوندهی آشنای دیگری که در تمامی فرهنگها بعد از “کارل یونگسوئیسی”و اریک برن و با زبان مشترک(TA)، کودک درون نام گرفتهست با شکل کودکی در سنین مختلف و حتی غریبه ظاهر میشود ولی رویابین غالباً در خواب نگران و مسئول اوست که هرچه این کودک سرحال و شادابتر باشد نشان بهتریست ولی اغلب ما وقتی خواب کودک درون را میبینیم که در حال گرفتن تصمیمات بزرگ هستیم و معمولا این “طفل” که نماد اشتیاق و استعدادهای نهفته و “دلی” ماست، در رویا به شکل زخمی، گرسنه، بیمار با آب بینی آویزان، بیلباس، تشنه و یا لرز از سرما میآید و میخواهد بگوید ای صاحب روان من، مراقب خودت و دوستداشتنیها یا آسودگی روانت باش نه زیاد منطقی و بدون پذیرش خواست دلت تصمیم بگیر که کودک درونت زخمی و عریان شود و با این پیامها صدای فریاد درونت را بدهد و نه آنقدر بیمنطق باش که خواستههای جنسی، هورمونی و یا هیجانات عاطفیِ وابستهات به یک ناجی یا همراه، منجر به تصمیمی عجولانه شود!
12 بهمن