باید بدانیم که افراد فعالانه، ولو ناآگاه، رابطه عشقی خود را خودشان میآفرینند.
-تجربههای کودکی، مخصوصاً محرومیتها، پس زده شدن، ترک شدن و رها شدن، تاثیر بسیار مهمی در انتخابهای عاشقانه افراد در بزرگسالی دارد. به این شکل که در عشق های تند و تیز دوره بزرگسالی، در واقع همان تجربههای تلنبار شده و حل و فصل نشده و نا تمام مانده دوران کودکی، ناگهان از حالت کمون و رخوت سر بر آورده و دوباره زنده و فعال میشوند تا بلکه راهی برای بهبود خود پیدا کنند.
– بنا به نقل قول خانم ملانی کلاین-Melanie Klein روانشناس انگلیسی، رابطه عاشقانه افراد، رابطه «آبجکت ریلشن» Object Relation -یعنی رابطه ای که قویاً تحت تاثیر رابطه ابتدائی کودک با مادر و یا زنی که مثل مادر است، میباشد. اینجا واژه آبجکت به معنی «دیگری» است که در ذهن کودک این دیگری، مادر است.
-عاشق شدن، تصادفی و اتفاقی نیست. افراد دقیقاً میدانند که عاشق چه کسی میشوند حتی اگر آگاهانه به آن فکر نکردهباشند. در واقع افراد عاشق کسی میشوند که ماشه تصویر «آبجکت» یا دیگریِ درونی شده در روانشان، (مثلا انرژی روحیِ تلنبار شده در کمپلکس) محرومیت، ترک شدگی، تائید نشدگی، تحقیر شدگی) را بکشد و یک جور انطباق و همخوانی درست شود، تا به این ترتیب فرد عاشق، تجربه کودکیاش برایش دوباره زنده بشود از آنجائیکه او بطور ناخودآگاه، با دوباره زنده کردن آن خاطره میخواهد که این بار معشوق (دختر شاه پریان، و یا شاهزاده با اسب سفید) از راه رسیده، کمبودهای ناتمام و نیمه خفته دوران کودکی او را برایش بهکلی جبران کند و بدین ترتیب بخشهای سرکوب شده و رانده شده به ضمیر ناآگاه را شفا بخشد.
-هنگامی که فرد شخصی را که بتواند عاشق او بشود را پیدا میکند، هیجان و اضطراب افراطی عجیبی به او دست میدهد که یکی و یا هردو را وا میدارد تا تصور کنند که عاشق شدهاند و این احساس اضطراب ناشی از عشقهای هیجانی و تند و تیز، در واقع به مسائل ناتمام عاطفی فرد با یکی از والدیناش مربوط میشود.
نیازهای ناآگاهانه طرفین، گرایش به تکمیل شدن توسط دیگری دارد و یکی یا هردو طرف در تمهید این هستند که هر طوری شده نقائص و ناکامیهای تلنبار شده خود را فوری برطرف کنند. گوئی یک قرارداد ناگفته میان این دو بوجود میاید که: “من از اینطرف، اضطراب تو را در خودم برای تو نشان میدهم بهشرطیکه تو هم از آن طرف بتوانی من را آرام کنی. و یا مثلاً: “من برای تو فکر میکنم اگر تو هم بتوانی برای من احساس کنی”.
– توانائی و قابلیت عاشق شدن و عاشقی کردن، منوط به درجه تفکیک و تمییز فرد است و این کاملاً بستگی به تجربه دوران کودکی دارد. مثلا وقتی که رابطه کودک با والدیناش گرم و محبت آمیز است، در بزرگسالی این فرد قادر به تشخیص و تمییز دادن امور است و قادر به برقراری رابطه بالغانه و سالم عشقی است. اما وقتی که رابطه کودک با والدین و بهویژه مادر، به نوعی با نا امیدی و رنج روحی توام بوده باشد، او در بزرگسالی فاقد حس تشخیص و تمییز عواطف خود شده و رابطه عشقی اش کورکورانه و نا بالغانه میشود.
افراد در عشقهای تند و تیز، عاشق کسی میشوند که هرچند هم سطح قوه تشخیص خودشان است، اما طرف مقابل، روش و شیوه تدافعیاش کاملا در جهت مخالف فرد دیگر عمل میکند و به این ترتیب داینامیک رابطه متضاد میشود و نقشهای قربانی و ستمگر و یا دیگر آزار و خود آزار بوجود میآیند.
-اگر یکی از طرفین در رابطه عاشقانه، مشکل پاتولوژی داشته باشد بیتردید طرف مقابل او اگر در رابطه عاشقانه بماند، او هم مشکل پاتولوژی دارد.
-رابطه عشقی در آدمهائی که قوه تشخصیص و تمییزشان رشد نیافته، بسیار تند و تیز و دراماتیک و هیجانی و با ماجراست (چه مثبت و چه منفی)
Falling In Love: Why We Choose The Lovers We Choose
By Ayala Malakh-Pines
ترجمه “دکتر نسرین بیرقدار”