عنصر نرینه (آنیموس) هم به مانند عنصر مادینه (آنیما) شامل چهار مرحلهی انکشاف است:
1-
نخست، به صورت نیروی جسمانی ظاهر میگردد، مثلاً در قالب یک ورزشکار. فرافکنی آنیموس از روان ناخودآگاه زن بر روی یک مرد واقعی، برای شناختن قدرت و نیروی جسمانی و طبیعت جنسی جنس مخالف اتفاق میافتد. زن در رویاهاش به دنبال شوالیه جسور و نترسی میگردد که دوشیزه باکرهی درونش (زنانگی باکرۀ درون زن) را در ازدواج با هیولای مرگ(بکارت) همراهی کند تا دوشیزه بعد از مرگ در هیئات بانو یا ملکه(زنانگی بالغ درون زن) در بهشت زنده شود. (اسطوره سایکی و اروس را از کتاب “زن درون” نوشته رابرت جانسون مطالعه کنید) و همینطور ترس کهنالگویی و ناخودآگاه جنس مونث به خاطر باور ضعف جسمانیاش نسبت به جنس مذکر، او را وادار میسازد عاشق مردهایی با قدرت جسمانی- ظاهری یا قاطعیت اقدام به عمل و یا گفتار شوند،
۲. در مرحله بعد، دارای روحی مبتکر و قابلیّت برنامهریزی میشود.
در این مرحلهی انکشاف آنیما، زن برای مرد الهام بخش دستاوردها و موفقیتهای اجتماعی و حرفهای، خلاقیتها و ابتکارهای هنری و غیر هنری بود، پس اکنون زن برای شناختن ویژگیهای هدفمندی، مدیریت و برنامه ریزی زندگی و موفقیتهای اجتماعیِ مردانه در جامعه پدرسالار، نیازمند فرافکنی آنیموس بر روی مردهایی دارای این شرایط و ویژگی های اجتماعی است. این ویژگیها در طبیعت مردان به دلیل فعالیت رشد یافته ترِ اصلِ نرینۀ لوگوس (منطق و کلام)، قویتر است.
۳. عنصر نرینه در مرحلهی سوم در قالب «گفتار» بروز میکند و به صورت کشیش یا استاد پدیدار میگردد. [مرحله سه در آنیما به نیمه دوم زندگی و میانسالی مربوط بود که مرد و زن در آغاز شکوفایی فردیت شان هستند و باید در بازگشتی به درون، شروع به ساختن دنیای درون و زندگی معنوی شان بکنند. در این لایه که جنبههای روحانی و معنوی شخصیت در حال شکل گیریست، زن بیش از پیش به شناخت و درونی کردن اصل نرینۀ لوگوس (منطق و کلام) نیازمند میشود. اصل لوگوس در طبیعت مرد است و در ناخودآگاه زن، پس توسط آنیموس بر روی مردهایی با قدرت سخنوری و فرهیختگی معنوی فرافکنی میشود تا در صورت واقعی مرد شناخته شده و به سطح خودآگاه زن برسد.
۴. و سرانجام در چهارمین و والاترین مرحله با تجسم «اندیشه» نمود پیدا میکند. در این مرحله، عنصر نرینه هم بمانند عنصر مادینه نقش میانجی تجربهی مذهبی را ایفا میکند و به زندگی مفهومی تازه میبخشد.
در این مرحله زن هم به مانند مرد باید به تعادلی در میان دنیای بیرونی-واقعی و دنیای درونی-معنوی خودش برسد. زن برای یافتن خرد و اندیشۀ خاص فردیت خویش، آنیموس را بر روی مردانی دارای اندیشه و تفکر خاص فردی، فرافکنی میکند. اندیشه و بینش خاص هر فرد به واقعیت و حقیقت زندگی، گوهر فردیت و سنگ فلاسفهایست که زن و مرد در پایان سفر خویش برای مردمان قبیلهشان هدیه میآورند.
آنیما و آنیموس در مرد و زن ابزار آگاه شدن و تجربۀ روحانی-ذهنی خدا هستند و برای یافتن ظرفیت این تجربه باید لایه به لایه انکشاف و فرافکنیهاشان از دنیای بیرون بازپس گرفته شوند.
در هر مرحلهای که زن یا مرد، تصویر بیرونی را بازشناسی و فرافکنیشان را باز پسگیری ننموده باشند، عدم شناخت مراحل پیشین، بار اضافهای بر دوش مراحل بعدی خواهد بود.
عنصر نرینه به زن صلابت روحی میدهد، نوعی دلگرمی نادیدنی درونی برای جبران ظرافت ظاهرش. عنصر نرینه در پیشرفتهترین شکل خود زن را به تحولات روحی دوران خود پیوند میدهد و حتی سبب میشود بیش از مردان انگارههای خلاق را پذیرا شود و از همین رو در دوران گذشته در بسیاری از کشورها وظیفهی پیشگویی آینده و ارادهی خداوند به عهدهی زنان بود.
بخشی ازکتاب کتاب “انسان و سمبولهایش” کارل گوستاو یونگ