ما دائماً گرفتار بازیهای تکراریای هستیم که بازیگردانش خودمانیم…
به گفتهٔ اریک برن «بازیها» عبارتاند از: یک سلسله مراودهها که بین افراد و برای ارتباط برقرار کردن به کار میروند.
تمام اعمال متقابل انسانها طبق بازیهای مرسوم و آدابی که از دل این بازیها بیرون آمده، انجام میشود و اصولاً…میتوان گفت تمام رفتارهای اجتماعی و گاهی خصوصی انسانها، بازی است. (ویکیپدیا)
وقتی از کلمهی بازی استفاده میکنیم، منظور سرگرمی و تفریح نیست بلکه رفتارهاییست که دائماً در جهان تکرار میشوند و از علت و ریشهای خاص منشاء میگیرند.
همهی ما در دوران كودكی داستان زندگی خود را مینويسيم.
اين نمايشنامه برای تمام مدت عمر طراحی میشود که براساس تصميمات دوران كودكی و برنامه نويسی پدر و مادر یا بزرگترها، تقويت میگردد و مهمترين تصميم درباره نمايشنامه “برنده يا بازنده” بودن آن است!
در واقع ما براساس همین نمایشنامه اولیه که بخش اصلی آن ژنتیک و موروثیست و مابقی تاثیر خانواده و فرهنگ، هورمونها، شرایط خاص فیزیکی، جوی و حتی مدل شخصیتی به ارث بردهشده است، بازیهای گاه تکراری را طراحی و اجراء میکنیم.
مثلاً بعضی افراد خصوصاً در ایران، اغلب اوقات نقش آدم ” بدبخت” را بازی میکنند چرا که معتقدند، با اجرای این نقش، دیگر نظر یا چشم زخم نمیخورند در حالیکه درواقع بابت این باور، نهتنها بدبختی را از سمت جهان و کائنات جذب خود میکنند، بلکه در نگاه سایرین یک موجود مفلوکِ بیچاره و منفی به نظر میآیند و دوستداران را از خود، دور و دفع میکنند.
افرادی دیگر هستند که نقش قربانی گرفتهاند، اینها مهربانند و دائماً در حال باج دادن و یا بخشش مهر و مادیات هستند که بیانتظار نیست و همین انتظارات گاه کوچک از سایرین، به نارنجکی ضامن کشیده تبدیل میشود و فرد آمادهی انفجاریست که خود و دیگران را به نابودی بکشاند چرا که یک عمر قربانی سایرین بوده در حالیکه این بازیِ تکراری اوست که احتمالا به دلیل بازخوردهایی(feedbacks) که از ابتدا گرفته و باعث جلب توجه مثبت شده، او را به این عادت ناپسند کشاندهاست.
حال، اگر بخواهیم موضوع بازی را از جهت دیگر که همان تابش نور و آگاهی به مسائلست بررسی کنیم، داستان دیگری شکل میگیرد که نقش بالغ درون، در این بازی قویتر میشود. به طور مثال اگر فردی طبعاً مهربان و “مهرطلب” است یعنی دوست دارد مورد توجه واقع شود یا مهربانی کند، اگر به آگاهی برسد، مهر را فقط برای ذات اصلی آن که کمک به دیگران و دریافت پاداشی درونیست انجام میدهد و دیگر در انتظار پاداش بیرونی و از دیگران نیست بنابراین متوقعی با نقش قربانی نمیشود. در اینصورت، شعور کائنات و جهان نیز به او پاداشهایی غیرقابل تصور خواهد داد و انرژیهای او روز به روز مثبتتر خواهد شد.
بیاییم از امروز
1- نقشهای اصلی زندگی خود که ریشه در کودکی ما دارد را بررسی کنیم
2- بخش مثبت نقشمان را پیدا و اجرا کنیم
3- مراقب نقشهای دیگران باشیم و در دام بازیهای منفی نیافتیم!
عاطفه برزین